کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقمر
لغتنامه دهخدا
مقمر. [ م ُ ق َم ْ م ِ ] (از ع ، ص ) روشن . تابان . درخشان . نورانی . منور : ور جسم تو از نفس بدین صنعت محکم ماننده ٔ قصری شده پرنور مقمر. ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 158).خواهم که ز من بنده ٔ مطواع سلامی پوینده و پاینده چو یک در مقمر. ناصرخسرو.از لشکر ...
-
مقمر
لغتنامه دهخدا
مقمر. [ م ُ م ِ ] (ع ص ) لیل مقمر؛ شبی ماهناک . (مهذب الاسماء). شب ماهتاب . (دهار).شب با قمر. مقمرة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شب روشن با ماه . (ناظم الاطباء). ماهتابی .روشن به ماهتاب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : افسونی دانستم ک...
-
واژههای همآوا
-
مغمر
لغتنامه دهخدا
مغمر. [ م ُ غ َم ْ م َ ] (ع ص ) کارها ناآزموده . (مهذب الاسماء) (دهار). ناآزموده . (زمخشری ). ناآزموده کار و بی وقوف . (ناظم الاطباء). ناشی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || ثوب مغمر؛ جامه ٔ رنگ کرده به زعفران . || هو مغمر العیش ؛ او کسی است که نمی ر...
-
مغمر
لغتنامه دهخدا
مغمر. [ م ُ غ َم ْ م ِ ] (ع ص ) به سختی و ازدحام اندازنده خود را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گول . احمق . (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ماهتابناک
لغتنامه دهخدا
ماهتابناک . (ص مرکب ) مُقْمِر؛ شب ماهتابناک .
-
مقمرة
لغتنامه دهخدا
مقمرة. [ م ُ م ِ رَ ] (ع ص ) رجوع به مُقمِر شود.
-
ابن نمیر
لغتنامه دهخدا
ابن نمیر. [ اِ ن ُ ن َ ] (ع اِ مرکب ) شب باماهتاب . لیل مقمر. مهتاب شب .
-
بی ماه
لغتنامه دهخدا
بی ماه . (ص مرکب ) بدون ماه . تاریک . مقابل ماهناک . مقابل مقمر. مقابل پُرماه : ازو بازگشتم که بی گاه بودکه شب سخت تاریک و بی ماه بود.فردوسی .
-
ماهناک
لغتنامه دهخدا
ماهناک . (ص مرکب ) جای روشن شده بواسطه ٔ مهتاب . (ناظم الاطباء). || روشنی ماه و مهتاب . (ناظم الاطباء). || مُقمِر. قمراء. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لیلة قمراء؛ شبی ماهناک . (مهذب الاسماء). لیل مقمر؛ شبی ماهناک . (السامی فی الاسامی ).
-
لیلة قمراء
لغتنامه دهخدا
لیلة قمراء. [ ل َ ل َ تُن ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) لیلة مقمر. شب مهتابی . مهتاب شب . و رجوع به حکمت اشراق ص 280 شود.
-
انشط
لغتنامه دهخدا
انشط. [ اَ ش َ ] (ع ن تف ) چالاک تر و بانشاطتر و شادمان تر. (ناظم الاطباء).- امثال : انشط من ذئب . انشط من ظبی مقمر .انشط من عیرالفلاة . (یادداشت مؤلف ).
-
مقیر
لغتنامه دهخدا
مقیر. [ م ُ ق َی ْ ی َ ] (ع ص ) قیراندود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : رهی صعب و شبی تاریک و تیره هوا چون قیر وزو هامون مقیر. منوچهری .از لشکر زنگیش رخ روز مقیروز لشکر رومیش شب تیره مقمر. ناصرخسرو.به لؤلؤ از او فرق گردون مزی...
-
شولم
لغتنامه دهخدا
شولم . [ ل َ ] (اِ) لفظی است ظاهراً بی معنی ، مذکور در داستانی از کلیله و دمنه برساخته ٔ مردی بازرگان بدین شرح که : بازرگانی شب هنگام به نزدیک زن خفته بود، آوای پای دزدان از بام شنود، نرم نرمک زن را بیدار کرد و گفت به الحاح از من بپرس که این مال از چ...