کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقلموت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقلموت
لغتنامه دهخدا
مقلموت . [ م َ ق َ م َ ] (اِخ ) صورت تحریف شده ٔ ملک الموت . عزرائیل . فرشته ای که مأمور گرفتن جان از تن آدمی است : کای مقلموت من نه مَهْسَتیَم من یکی زال پیر محنتیم .سنائی (حدیقه چ مدرس رضوی ص 455).
-
جستوجو در متن
-
مقلموق
لغتنامه دهخدا
مقلموق . [ م َ ل َ ] (اِخ ) ملک الموت که عزرائیل باشد و مقلمود هم بنظر آمده . (از آنندراج ). و رجوع به مقلموت شود.
-
مقلمود
لغتنامه دهخدا
مقلمود. [ ] (اِخ ) نام حضرت عزرائیل است و ضبط آن معلوم نیست . (از لسان العجم شعوری ج 2 ورق ب 346). و رجوع به مقلموق و مقلموت شود.