کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقلس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقلس
لغتنامه دهخدا
مقلس . [ م ُ ق َل ْ ل ِ ] (ع ص ) چوب باز. (مهذب الاسماء). بازیگر وقت قدوم ملوک و امرا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آن که بازیگری می کند پیشاپیش امیر هنگام قدوم وی به شهر. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
مقلس
لغتنامه دهخدا
مقلس . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) مرحوم دهخدا در یادداشتی آرند: این وصف فاعلی را از باب افعال در لغتنامه ها نیافتم ومقلس از باب تفعیل بمعنی بازیگر گاه قدوم ملوک و امرا آمده است : بهره ورند از سخات اهل صلاح و فسادزاهد و عابد چنانک ، مقلس و قلاش و رند.سوزنی (ی...
-
واژههای همآوا
-
مغلس
لغتنامه دهخدا
مغلس . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) در تاریکی آخر شب درآینده . ج ، مغلسون . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اغلاس شود.
-
مقلص
لغتنامه دهخدا
مقلص . [ م ُ ق َل ْ ل َ ] (ع ص ) همیشه حاضر و آماده برای مسافرت . (ناظم الاطباء).
-
مقلص
لغتنامه دهخدا
مقلص . [ م ُ ق َل ْ ل ِ ] (ع ص ) فرس مقلص ؛ اسب خرامان بلند درازدست و پای . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ثوم الحیه
لغتنامه دهخدا
ثوم الحیه . [ مَل ْ ح َی ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) اسقوردیون یا سیر صحرائی . سیر بری . موسیر. ثوم الکلب . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). در اختیارات بدیعی آمده است ثوم الحیه را ثوم بری گویند و آن اسقوریدون [ اسقوردیون ] است و گفته شد بعضی از منفعت وی و دیگر منافع ...
-
بازیگر
لغتنامه دهخدا
بازیگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) بازی کننده . لَعِب (منتهی الارب ) لَعّاب (دهار) سامد. قصّاف . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). لاعب . لاهی . (دهار). آنکه ببازیهای تفریحی و ورزش سرگرم شود. سرگرم کننده . مشغول کننده : شده تیغها در سر انداختن چو بازیگر از گویه...