کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقلد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقلد
لغتنامه دهخدا
مقلد. [ م ِ ل َ ] (ع اِ) کلید.ج ، مقالد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). معرب از کلید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقلید شود. || کوژکلید. (مهذب الاسماء). کلید بر شکل داس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاط...
-
مقلد
لغتنامه دهخدا
مقلد. [ م ُ ق َل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن المسیب بن رافع عقیلی مکنی به ابوحسان و ملقب به حسام الدوله (مقتول به سال 391 هَ .ق .). از امرای بنی عقیل ، صاحب موصل از 387 تا 391 هَ . ق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از بنی هوازن بود و پس از درگذشت برادر خود به ...
-
مقلد
لغتنامه دهخدا
مقلد. [ م ُ ق َل ْ ل َ ] (ع ص ) فقیه مفتی که تقلید او کنند در احکام فروع دین . مقابل مُقَلِّد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || پیشوایی که کارهای قوم بر عهده ٔ اوست . (از اقرب الموارد). || اسب سابق و درگذرنده از اسبان که نشانه ٔ سباق بر گردن وی بسته ب...
-
مقلد
لغتنامه دهخدا
مقلد. [ م ُ ق َل ْ ل ِ ] (ع ص ) آن که خود را به بستن گردن بند، زینت کرده باشد. (ناظم الاطباء). || عمل کننده بر قول کسی بغیر دلیل .(غیاث ). تقلید کننده و آنکه بر قول کسی بدون دلیل عمل کند. پس ایست . (ناظم الاطباء). آن که از خود تصرفی ندارد. آن که قول ...
-
واژههای مشابه
-
مرغ مقلد
لغتنامه دهخدا
مرغ مقلد. [ م ُ غ ِ م ُ ق َل ْ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پرنده ای است به اندازه ٔ یک سار که صدای حیوانات و برخی کلمات را بخوبی تقلید می کند. این پرنده را در تداول اهالی خراسان «مینا» می نامند.
-
جستوجو در متن
-
مقلدی
لغتنامه دهخدا
مقلدی . [ م ُ ق َل ْ ل ِ ] (حامص ) مسخرگی و بذله گویی . (ناظم الاطباء). شغل و عمل مقلد. و رجوع به مقلد شود.
-
کوژکلید
لغتنامه دهخدا
کوژکلید. [ کو ک ِ ] (اِ مرکب ) مِقلَد . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
بیندو
لغتنامه دهخدا
بیندو. (ص ) مقلد اشخاص بدنژاد و بدسرشت . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ).
-
متوم
لغتنامه دهخدا
متوم . [ م ُ ت َوْ وَ ] (ع ص ) مقلد و حمیل کرده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). زینت کرده شده با حمیل وگلوبند. (ناظم الاطباء). مقرط و گردن بندپوشیده . (از اقرب الموارد). و رجوع به مقرط و مقلد و حمیل شود.
-
مقالد
لغتنامه دهخدا
مقالد. [ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مِقلَد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مقلد شود. || ضاقت علیه مقالده ؛ تنگ شد بر وی کارهای وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مقلدوار
لغتنامه دهخدا
مقلدوار. [ م ُ ق َل ْ ل ِ ] (ص مرکب ،ق مرکب ) مانند مقلد و بطور تقلید. (ناظم الاطباء).
-
گالی مافره
لغتنامه دهخدا
گالی مافره . [ رِ ] (اِخ ) اگوست گرن . متولد در اُرلِئان مقلد بزرگی که در فرانسه در دوره ٔ امپراطوری و رستوراسیون قبول عامه یافت . (1791 - 1870 م .).
-
طوبا
لغتنامه دهخدا
طوبا. (اِخ ) طوبی . درختی در بهشت . رجوع به طوبا شود : پشت این مشت مقلد کی شدی خم از رکوع گرنه در جنت امید سایه ٔ طوباستی .ناصرخسرو.