کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقعط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقعط
لغتنامه دهخدا
مقعط. [ م ُ ق َع ْ ع َ ] (ع ص ) بار برداشته شده بر ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بار گذاشته شده بر پشت ستور. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مقعط
لغتنامه دهخدا
مقعط. [ م ُ ق َع ْ ع ِ ] (ع ص ) سختی کننده در تقاضای وام . (ناظم الاطباء). رجوع به تقعیط معنی آخر شود.
-
واژههای همآوا
-
مقاط
لغتنامه دهخدا
مقاط. [ م َ قاطط ] (ع اِ) ج ِ مِقَطّة. (دهار). ج ِمِقَط. (ناظم الاطباء). و رجوع به مقطة و مقط شود.
-
مقاط
لغتنامه دهخدا
مقاط. [ م ِ ] (ع اِ) رسن اشتر. ج ، مُقط. (مهذب الاسماء). رسن یا رسن خرد سخت تافته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رسن و گویند رسن کوچک سخت تافته مثل قماط است و مقلوب آن . ج ، مُقط. (از اقرب الموارد). || بند گهواره ومانند آن . (منتهی ال...
-
جستوجو در متن
-
مقعطة
لغتنامه دهخدا
مقعطة. [ م ِ ع َ طَ ] (ع اِ) دستار بزرگ یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دستار و دستار بزرگ . (ناظم الاطباء). عمامه ، و زمخشری گوید مقعطة و مقعط چیزی که بدان سر را پیچند. (از اقرب الموارد).
-
بار برداشتن
لغتنامه دهخدا
بار برداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بلند کردن باری را از دوش یا گردن و یا پشت کسی . تحمل . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). ازدفار. (تاج المصادر بیهقی ). احتمال . مقعَّط. (منتهی الارب ). رجوع به بار برتافتن شود. (آنندراج ). || بمجاز، کنایه از تخفیف دادن...