کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقطوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقطوف
لغتنامه دهخدا
مقطوف . [ م َ ] (ع ص ) چیده شده و گویند ثمر مقطوف . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (در اصطلاح عروض ) اجزای عروضی که بدان قطف راه یافته باشد. (از اقرب الموارد). فعولن چون از مفاعلتن خیزد آن را مقطوف خوانند و بسبب آنکه بدین زحاف از این جزو دو حرف...
-
جستوجو در متن
-
نزیعة
لغتنامه دهخدا
نزیعة. [ ن َ ع َ ] (ع ص ) تأنیث نزیع، به معنی مقتلَع و مقطوف . (از المنجد). چیده شده . || زن که به بیگانه داده باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زنی که در غیر طایفه ٔ خود شوهر کند و بدانجا رود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). ج ، نَزائ...
-
چیده
لغتنامه دهخدا
چیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) با نظم و ترتیب گذاشته شده . آراسته به نظم و ترتیب خاص . منظم نزدیک یکدیگر. مرتب پهلوی هم . مرتب نهاده شده . اشیائی منظم در جایی نهاده . با نظم و ترتیب چیزها روی هم گذاشته یا بر هم نهاده شده : بیرون شد پیرزن پی سبزه و آورد پ...
-
وافر
لغتنامه دهخدا
وافر. [ ف ِ ] (ع ص ) بسیار. افزون . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اوفر. موفور. وافره . موفوره . وافی . متوافر. متوافره . (از یادداشت مؤلف ). فراوان . کثیر : و طایفه ای از مشاهیر ایشان که هر یک علمی وافر و ذکری سایر داشتندبه منزلت ساکن...
-
نزیع
لغتنامه دهخدا
نزیع. [ ن َ ] (ع ص ) غریب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (المنجد). بیگانه . (ناظم الاطباء). ج ، نُزّاع ، نُزَعاء. || که مشتاق وطن خویشتن است . (از المنجد). || دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بع...