کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقطر
لغتنامه دهخدا
مقطر. [ م ِ طَ ] (ع اِ) بوی سوز. مِقْطَرة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مجمرة. ج ، مقاطر. (از اقرب الموارد).
-
مقطر
لغتنامه دهخدا
مقطر. [ م ُ ق َطْ طَ ] (ع ص ) قطره قطره چکانیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). قطره قطره چکیده و قطره قطره چکانیده . (ناظم الاطباء) : پر فایده و نعمت چون ابر به نوروزکز کوه فرود آید چون مشک مقطر. ناصرخسرو.بالنده ٔ بی دانش مانند نباتی کز خاک سیه زاید و از ...
-
واژههای مشابه
-
آب مقطر
لغتنامه دهخدا
آب مقطر. [ ب ِ م ُ ق َطْ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آب حاصل کرده از بخار. آبی که با قرع و انبیق تصفیه شده باشد.
-
زاج مقطر
لغتنامه دهخدا
زاج مقطر. [ ج ِ م ُ ق َطْ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ماهیت آن : از جنس زاج اخضر است ، که ماهیت لطیف آن در زمین معدن منعقد میگردد و بهترین اقسام است . امتحان آن آن است که چون بر فولاد بمالند برنگ مس میگردد. (مخزن الادویه ). و رجوع به زاج شود.
-
واژههای همآوا
-
مغتر
لغتنامه دهخدا
مغتر. [ م ُ ت َرر ] (ع ص ) فریفته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اغترار شود.
-
مقتر
لغتنامه دهخدا
مقتر. [ م ُ ت ِ ] (ع ص ) تنگ کننده ٔ نفقه بر عیال . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آنکه بر اهل و عیال به نفقه شمار کند. آنکه بر نفقه خواران خود تنگ گیرد. حظّال . حَظِل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به قتر و ...
-
مقتر
لغتنامه دهخدا
مقتر. [ م ُ ت ِرر ] (ع ص ) به آب خنک غسل آرنده . || گیرنده ٔ قُراره از بن دیگ و قُراره به معنی شوربا یا ریزه های دیگ افزار و مانندآن که در تک دیگ بماند و بچسبد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اقترار شود.
-
مقتر
لغتنامه دهخدا
مقتر. [ م ُ ق َت ْ ت َ ] (ع ص ) کباء مقتر؛ چوب بخور، بخور کرده شده . (ناظم الاطباء).
-
مقتر
لغتنامه دهخدا
مقتر. [ م ُ ق َت ْ ت ِ ] (ع ص ) مرد تنگ گیرنده ٔ نفقه بر عیال . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه بر نفقه خواران خود تنگ گیرد. مُقتِر. حَظل . حَظّال . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
زاج قاطر
لغتنامه دهخدا
زاج قاطر. [ ج ِ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام دیگر زاج مقطر است . (مخزن الادویه ذیل زاج مقطر).
-
مقاطر
لغتنامه دهخدا
مقاطر. [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ مقطر (ناظم الاطباء) و مِقطَرة. (اقرب الموارد). رجوع به مقطر و مقطرة شود.
-
مقطرة
لغتنامه دهخدا
مقطرة. [ م ِ طَ رَ ] (ع اِ) مِقْطَر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مقطر. ج ، مقاطر. (اقرب الموارد). بوی سوز. (ناظم الاطباء). و رجوع به مقطر شود. || کنده که بر پای بندی نهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنده ای که برپای نهند. (ناظم الاطباء). چوبی با شکافه...