کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقصر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقصر
لغتنامه دهخدا
مقصر. [ م َ ص َ / م َ ص ِ ] (ع اِ) شبانگاه و آمیزش تاریکی و روشنایی شبانگاه . مقصرة. ج ، مقاصر و مقاصیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شبانگاه . (از اقرب الموارد). || کمتر و ناتمام و کوتاه تر. (ناظم الاطباء). رضی فلان بمقصر مماکان یحاول ؛...
-
مقصر
لغتنامه دهخدا
مقصر. [ م ِ ص َ ] (ع اِ) چوب گازر. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
مقصر
لغتنامه دهخدا
مقصر. [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) کهنسال از میش و بز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نعجة مقصر؛ میش کهنسال و کذلک معزمقصر. (ناظم الاطباء). || ماء مقصر؛ به معنی قاصر است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آبی که شتران در حول و حوش آن چرا کنند و آب دوردست از چراگا...
-
مقصر
لغتنامه دهخدا
مقصر. [ م ُ ق َص ْ ص َ ] (ع ص ) کوتاهی کرده و ناتمام و سستی کرده ٔ در کار. (ناظم الاطباء).
-
مقصر
لغتنامه دهخدا
مقصر. [ م ُ ق َص ْ ص ِ ] (ع ص ) آن که در کار سستی می کند و بازمی ایستد در کاری و کوتاهی کننده و آن که در تکالیف خود سستی و کوتاهی می کند. (ناظم الاطباء). آنکه کوتاه آمده است در وجیبه ای یا وظیفه ای به عمد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گناهکار. تقصیرک...
-
واژههای مشابه
-
ذرع مقصر
لغتنامه دهخدا
ذرع مقصر. [ذَ ع ِ م ُ ق َص ْ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مساوی است با (1/04) متر. و آن در طهران و فارس معمول است .
-
واژههای همآوا
-
مغثر
لغتنامه دهخدا
مغثر.[ م ِ ث َ ] (ع اِ) شلم مانندی است شیرین مانند انگبین گنده بوی که از درخت عرفط نر و رمث و عشر برمی آید و می خورند آن را. مُغثور. ج ، مغاثیر. (منتهی الارب ) (ازآنندراج ). شلم مانندی گنده بوی و شیرین که از درخت ثمام و رمث و عشر گیرند و خورند. ج ، م...
-
جستوجو در متن
-
مقاصر
لغتنامه دهخدا
مقاصر. [ م َ ص ِ ] (ع اِ) ج ِمَقصَر و مَقصِر و مَقصَرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مقصر و مقصرة شود. || ریشه های درخت ، واحد آن مقصور است . (از اقرب الموارد).
-
کوتاهی کننده
لغتنامه دهخدا
کوتاهی کننده . [ ک ُ ن َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مقصر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوتاهی کردن شود.
-
تقصیرکار
لغتنامه دهخدا
تقصیرکار. [ ت َ ] (نف مرکب ) مقصر و آنکه دارای گناه و تقصیر باشد و آنکه سهو و غفلت کرده باشد. (ناظم الاطباء). تقصیردار.
-
مقاصیر
لغتنامه دهخدا
مقاصیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَقصَر و مَقصِر و مقَصَرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مقصر و مقصرة شود. || مقاصیر الطرق ؛ کرانه ٔ راهها و نواحی آنها. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || ج ِ مقصوره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا...
-
گناه داشتن
لغتنامه دهخدا
گناه داشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) مقصر بودن . جرم داشتن . مجرم بودن : به تو ار نظر حرام است بسی گناه دارم چه کنم نمی توانم که نظر نگاه دارم .سعدی (طیبات ).