کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقصد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقصد
لغتنامه دهخدا
مقصد. [ م َ ص ِ / م َ ص َ ] (ع اِ) جای قصد و به فتح صاد چنانکه شهرت دارد درست نباشد چرا که قصد یقصد از ضرب یضرب آمده است . (غیاث ) (آنندراج ). مکان قصد. ج ، مقاصد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). محل و موضع قصد و محل اراده . (ناظم الاطباء). فرق ب...
-
مقصد
لغتنامه دهخدا
مقصد. [ م ُ ص َ ] (ع ص ) آن که بیمار شود و زود بمیرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مقصد
لغتنامه دهخدا
مقصد. [ م ُ ق َص ْ ص َ ] (ع ص ) مرد میانه جسم در فربهی و لاغری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجل مقصد و مقتصد؛ مردی نه تنومند و نه لاغر و کوچک اندام . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مسجع
لغتنامه دهخدا
مسجع. [ م َ ج َ ] (ع اِ) مقصد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
رحلة
لغتنامه دهخدا
رحلة. [ رُ ل َ ] (ع اِ) رِحْلة. بعیر ذورحلة؛ شتر توانای بر سیر و قوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به رِحْلة شود. || یک سفر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جانب کوچ و مقصد. (ناظم الاطباء). مقصد. جهتی که بدان رو آورند گا...
-
ظهوری
لغتنامه دهخدا
ظهوری . [ ظُ ] (اِخ ) تبریزی . شاعری است . از اوست :چه رشک میبری ای دل به کشتگان غمش تو هم به مقصد خود میرسی شتاب مکن .
-
کرکام
لغتنامه دهخدا
کرکام . [ ک َ ] (اِ) قوت و توانایی . || مراد و مقصد.(برهان ) (آنندراج ). مراد و مقصود. (ناظم الاطباء).
-
قاصداً
لغتنامه دهخدا
قاصداً. [ ص ِ دَن ْ ](ع ق ) عمداً. قصداً. از روی عمد و قصد : چو هستی است مقصد در او نیست گردم که از خود در آن قاصدا میگریزم .خاقانی .
-
منجر
لغتنامه دهخدا
منجر. [ م َ ج َ ] (ع اِ) مقصد که از راه تجاوز کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
منحی
لغتنامه دهخدا
منحی . [ م َ حا ] (ع اِ) مقصد. مقصود. ج ، مناحی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
تقصیف
لغتنامه دهخدا
تقصیف . [ ت َ ] (ع مص ) مبالغه ٔ قصف . (زوزنی ). شکستن و رمح مقصف مقصد. (از اقرب الموارد).
-
غنامی
لغتنامه دهخدا
غنامی . [ غ ُ ما ] (ع اِ) مقصد و هدف . غایت و قصاری . یقال : هذا غناماک أن تفعل کذا؛ ای قصاراک و غایتک . (منتهی الارب ).
-
محدس
لغتنامه دهخدا
محدس . [ م َ دِ ] (ع اِ) مطلب . (منتهی الارب ). یقال فلان بعیدالمحدس . (اقرب الموارد). مطلب و مقصد و سؤال و پرسش و درخواست . (ناظم الاطباء).
-
رحله
لغتنامه دهخدا
رحله . [ رُ ل َ / ل ِ] (از ع ، اِ) رُحْلة. مقصد شخص در کوچ : ز مهمانان اوخالی ز مداحان او بیکس نه اندر شهرها خانه نه اندر بادیه رحله .فرخی .