کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقسوم علیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رزق مقسوم
لغتنامه دهخدا
رزق مقسوم . [ رِ ق ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در عرف مشایخ یکی از رزقهای چهارگانه است و آن عبارت است از رزقی که در ازل قسمت شده و در لوح محفوظ نوشته شده است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به رزق و رزق مضمون و رزق مملوک و رزق موعود شود : ز ...
-
جستوجو در متن
-
بخشیاب
لغتنامه دهخدا
بخشیاب . [ ب َخ ْش ْ ] (اِ مرکب )(اصطلاح حساب ) مقسوم علیه . (از واژه های فرهنگستان ).
-
خارج قسمت
لغتنامه دهخدا
خارج قسمت . [ رِ ج ِ ق ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عددی را گویند که پس از قسمت عددی بر عدد دیگری حاصل شود. (ناظم الاطباء). تعداد دفعاتی که مقسوم علیه در مقسوم می گنجد. بهر. رجوع به بهر شود.
-
قسمة
لغتنامه دهخدا
قسمة. [ ق ِ م َ ] (ع اِمص ، اِ) اسم است تقسیم را. (منتهی الارب ). اسم است اقتسام را. || نصیب . (اقرب الموارد). || طبله ٔ عطار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اصطلاح فقه ) تعیین حق شایع و مشترک است و حق اعم است از منافع و اعیان منقوله ، پس شامل می...
-
متباین
لغتنامه دهخدا
متباین . [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) متبائن . جدا شونده از یکدیگر. (آنندراج ). از هم جدا شونده . (غیاث ). مأخوذ از تازی متمایز و جدای از یکدیگر و دور از هم . (ناظم الاطباء). || مخالف . (فرهنگ فارسی معین ) : دیگر طرایق مختلف و متباین که اکابر فضلا و بلغا ...
-
متوافق
لغتنامه دهخدا
متوافق . [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) با هم یکی شونده و هم پشتی کننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || موافق و متحد. (ناظم الاطباء). || به اصطلاح حساب دو عدد متوافق هر دو عددی که دارای یک وفق باشند یعنی عددی که هر دو را عاد کند مانند عدد 6 و ...
-
متداخل
لغتنامه دهخدا
متداخل . [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) درج کرده و در میان نشانده و در میان دیگری در آورده و یادرآمده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). مأخوذ از تازی ، داخل شده ٔ درهم و درج شده . (ناظم الاطباء).- متداخل شدن ؛ متداخل گردیدن . داخل شدن چیزی در چیزی . دره...
-
بخشیده
لغتنامه دهخدا
بخشیده . [ ب َ دَ / دِ ] (ن مف ) داده . عطاشده . (فرهنگ فارسی معین ). مبذول . موهوب . عطیه : اگر بر چیز بخشیده ز بخشنده نشان بودی نبینی هیچ دیناری کز او بی صد نشان باشد. فرخی .بخشیده ٔ خدای ز تو کی شود جدای آنکو جدا شود ز تو بخشیده های ماست . ناصرخسر...
-
حاکم بامر ا
لغتنامه دهخدا
حاکم بامر ا. [ ک ِ ب ِ اَ رِل ْلاه ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن مستکفی باﷲ ابوالربیع سلیمان بن حاکم بامر اﷲ اول ابوالعباس احمدبن ابی علی حسن قبّی بن علی بن ابی بکربن خلیفة مسترشد باﷲبن مستظهر باﷲ عباسی ، مشهور به حاکم دوم . سیوطی گوید: چون حاکم بامر اﷲ ...
-
مجموعه
لغتنامه دهخدا
مجموعه . [ م َ ع َ ] (ع ص ) جمع شده و گرد آمده و گردآورده و فراهم آمده . (ناظم الاطباء).- مجموعه ٔ کلام ؛ حاصل کلام . مختصر کلام . (ناظم الاطباء).- مجموعه ٔ گل ؛ انبوهی از گل . گلستان . باغچه ٔ گل : چون صبا مجموعه ٔ گل را به آب لطف شست کج دلم خوان ...
-
بخشیدن
لغتنامه دهخدا
بخشیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) عطا کردن . دادن . بذل و هبه کردن . (ناظم الاطباء). دادن . اعطاء. (شرفنامه ٔ منیری ). امتیاح .وهب . هبة. دسع. دسیعة. ایجاء. شکد. تشکید. اعشاء. انطاء. (منتهی الارب ). عطاء. عطا کردن . بذل . دادن بی عوض . موهبت . جود. نداوت . (...
-
رفع
لغتنامه دهخدا
رفع. [ رَ ] (ع مص ) برداشتن و بلند کردن چیزی ، خلاف وضع. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). برداشتن . (از غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (دهار) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). برداشتن ، خلاف وضع. (آنندراج ) (منتهی الارب ). |...
-
اسطرلاب
لغتنامه دهخدا
اسطرلاب . [ اُ طُ ] (معرب ، اِ) (از: یونانی ِ اَسْترُن ، ستاره + لامبانِئین ، گرفتن ) اُسترلاب . اُصطرلاب . سُتُرلاب . سُطُرلاب . صُلاّب . آلتی است که برای مشاهده ٔ وضع ستارگان و تعیین ارتفاع آنها در افق بکار میرفت . آلتی باشدکه بیشتر از برنج سازند و...