کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقسم
لغتنامه دهخدا
مقسم . [ م َ س َ ] (ع اِ) بهره و نصیب از چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || هرچه که به اقسامی تقسیم شود مقسم نامیده می شود و هرقسم را نسبت به قسم دیگر قسیم می نامند. نسبت بین دو قسیم همیشه تباین است و نسبت بین مقسم و قسم ، عام و خاص ...
-
مقسم
لغتنامه دهخدا
مقسم . [ م َ س ِ ] (ع اِ) بخششگاه . (صحاح الفرس ). جای قسمت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای تقسیم . (غیاث ). جای قسمت . ج ، مقاسم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سرحد. مرز. حدفاصل : در مفصل هردو ناحیت و مقسم هر دو ولایت به هم رسیدند و نوبتها مصا...
-
مقسم
لغتنامه دهخدا
مقسم . [ م ِ س َ ] (ع اِ) بهره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نصیب . (اقرب الموارد).
-
مقسم
لغتنامه دهخدا
مقسم . [ م ُ س َ ] (ع اِ) سوگند. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جای سوگند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ص ) سوگند یادکرده . (ناظم الاطباء).
-
مقسم
لغتنامه دهخدا
مقسم . [ م ُ س ِ ] (ع ص ) سوگندخورنده . (مهذب الاسماء). آن که سوگند یاد می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اِقسام شود.
-
مقسم
لغتنامه دهخدا
مقسم . [ م ُ ق َس ْ س َ ] (ع ص ) مرد اندوهگین . مهموم . (اقرب الموارد). || صاحب جمال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جمیل و گویند غلام مقسم ؛ یعنی غلام جمیل و همچنین است وجه مقسم . (از اقرب الموارد). هو مقسم الوجه ؛ او خوشگل است . (ناظم ا...
-
مقسم
لغتنامه دهخدا
مقسم . [ م ُ ق َس ْ س ِ ] (ع ص ) بخش بخش کننده . (آنندراج ). بخش بخش کننده و تقسیم کننده . (ناظم الاطباء). قسمت کننده . بخش کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فالمقسّمات امراً. (قرآن 4/51).- مقسم الارزاق ؛ تقسیم کننده ٔ رزقها. قسمت کننده ٔ روزیها...
-
واژههای مشابه
-
ابن مقسم
لغتنامه دهخدا
ابن مقسم . [ اِ ن ُ م ُ ق َس ْ س ِ ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن الحسن بن مقسم بن یعقوب عطار. یکی از قراء مدینة السلام . عالم به لغت و شعر و از ثعلب و ابومسلم گچی سماع داشته . وفات او به سال 362 هَ . ق . است .از اوست : کتاب الانوار در علم قرآن . کتاب المدخل...
-
بشر مقسم
لغتنامه دهخدا
بشر مقسم . [ ب ِ رِ م ُ ق َ؟ ] (اِخ ) بنا بنقل مرحوم بهار در سبک شناسی ج 2 ص 45 نام نویسنده ای است که نژاد وی در قسمت اول تاریخ سیستان نقل شده است . رجوع به سبک شناسی و تاریخ سیستان چ 1 ص 13 شود.
-
جستوجو در متن
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن مقسم . رجوع به ابن مقسم محمد... شود.
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت ابن مقسم محمدبن حسن . رجوع به ابن مقسم ابوبکر... شود.
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن الحسن بن مقسم بن یعقوب . رجوع به ابن مقسم ابوبکر محمد... شود.
-
یزید
لغتنامه دهخدا
یزید. [ ی َ ](اِخ ) ابن ضبة. رجوع به یزیدبن مقسم ثقفی ... شود.