کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقروص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقروص
لغتنامه دهخدا
مقروص . [ م َ ] (ع ص ) بریده شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
واژههای همآوا
-
مغروس
لغتنامه دهخدا
مغروس . [ م َ ] (ع ص ) شجر مغروس ؛ درخت نشانیده شده بر زمین . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). کاشته . نشانده . برنشانده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در دل عارفان حضرت توصد نهال از محبتت مغروس . سنائی .- مغروس گرداندن ؛ مغروس گردانیدن . کاشتن . نشان...
-
جستوجو در متن
-
مشروص
لغتنامه دهخدا
مشروص . [ م َ ] (ع ص ) بریده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مقروص . (اقرب الموارد) (محیط المحیط).