کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقرر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پیش چین کردن
لغتنامه دهخدا
پیش چین کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیدن پیش از وقت مقرر.
-
پیش خرید کردن
لغتنامه دهخدا
پیش خرید کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیش خر کردن . خرید پیش از موعد مقرر و تغییر بها.
-
مواقتة
لغتنامه دهخدا
مواقتة. [ م ُ ق َ ت َ ] (ع مص ) وقت مقرر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وقت معین کردن . (ناظم الاطباء).
-
معین داشتن
لغتنامه دهخدا
معین داشتن . [ م ُ ع َی ْ ی َ ت َ ] (مص مرکب ) تعیین کردن . مقرر کردن : فرمود تا وجه کفاف او معین دارند. (گلستان ).
-
معین کردن
لغتنامه دهخدا
معین کردن . [ م ُ ع َی ْ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعیین کردن . مقرر کردن : پس هریک را از اطراف بلاد حصه ای معین کرد. (گلستان ). به اکرامم درآوردند و برتر مقامی معین کردند. (گلستان ).
-
پیش ستدن
لغتنامه دهخدا
پیش ستدن . [س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) ستدن قبل از فرارسیدن موعد. قبل از زمان مقرر دریافت کردن . گرفتن پیش از فرارسیدن زمان مقرر چون بیعانه و اجرت کار و بهای چیزی را.
-
پیش فروختن
لغتنامه دهخدا
پیش فروختن . [ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) فروختن قبل از موعد مقرر. فروختن پیش از فرا رسیدن زمان مقرر. بها ستدن قبل از تحویل و بدست آمدن جنس . پیش فروش کردن .
-
چربانیدن
لغتنامه دهخدا
چربانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) چرباندن . زیادت کردن . افزودن وزن چیزی را هنگام وزن کردن . سنگین تر از وزن مقرر کشیدن . زیاد کردن بهره و سهم کسی هنگام قسمت کردن . زیاد دادن بهر کسی را. چرباندن سهم کسی بقدری که بیش از حق خود نصیب برد. || زیاد کردن قیمت جن...
-
طول و عرض قرار دادن
لغتنامه دهخدا
طول و عرض قرار دادن . [ ل ُ ع َ ق َ دَ ] (مص مرکب ) چیز بی رتبه را عظیم القدر قرار دادن و مقرر کردن . (آنندراج ).
-
چرب دادن
لغتنامه دهخدا
چرب دادن . [ چ َ دَ ] (مص مرکب ) غالب شدن و فتح کردن . (ناظم الاطباء). || زیادتراز وزن مقرر دادن . سهم کسی را بیش از حق وی دادن .
-
قرار زدن
لغتنامه دهخدا
قرار زدن . [ ق َ زَدَ ] (مص مرکب ) مقرر داشتن . مقرر کردن : به سوی هند قرار فرار زد شه زنگ چو قوقه ٔ کله شاه چین نمود از دور.بدر چاچی (از آنندراج ).
-
اجراء
لغتنامه دهخدا
اجراء. [ اِ ] (ع مص ) راندن . (زوزنی ) (تاج المصادر) (منتهی الارب ). براندن . روان کردن . بدوانیدن . || وکیل کردن کسی را. || وکیل فرستادن . || دانه بستن گیاه . (منتهی الارب ). || امضاء. || بابچه شدن سباع . (تاج المصادر). || وظیفه و راتبه مقرر کردن . ...
-
فاش گردانیدن
لغتنامه دهخدا
فاش گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) آشکار ساختن . (یادداشت بخط مؤلف ) : و تو را مقرر است که فاش گردانیدن این حدیث از جهت من ناممکن است . (کلیله و دمنه ). فاش کردن . رجوع به فاش و فاش کردن شود.
-
وانهادن
لغتنامه دهخدا
وانهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) نهادن : بس است این طاق ابرو ناگشادن بطاقی با نطاقی وانهادن . نظامی .|| مقرر کردن . نصب نمودن . نشاندن . || پاها را به زیر نهادن . || بازنهادن . عوض و بدل کردن . (ناظم الاطباء).
-
پیش خوردن
لغتنامه دهخدا
پیش خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) خوردن قبل از موعد مقرر. || پیشخور کردن .- امثال :امیدبه از پیش خوردن است .