کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقدرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقدرة
لغتنامه دهخدا
مقدرة. [ م َ دَ رَ ] (ع اِ) قضا و قدر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
-
مقدرة
لغتنامه دهخدا
مقدرة. [ م َ دُ رَ / م َ دَ رَ / م َ دِرَ ] (ع مص ) توانستن . قَدَر. قَدر. قُدرة. مِقدار. قِدار. قَدارة. قُدور. قُدورة. قِدران . (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). || توانگر بودن . (آنندراج ). || (اِمص ، اِ) توانایی . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). قدر...
-
واژههای همآوا
-
مغدرة
لغتنامه دهخدا
مغدرة. [ م ُ دِ رَ ] (ع ص ) شب تاریک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لیلة مغدرة؛ شب تاریک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مقدرت
لغتنامه دهخدا
مقدرت . [ م َ دُ رَ /م َ دَ رَ / م َ دِ رَ ] (ع مص ) توانگر بودن . (غیاث ). || توانایی داشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقدرة شود. || (اِمص ، اِ) قدرت و توانایی . (غیاث ). تاب . توان . توانایی . مِرَّة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : با ...
-
جستوجو در متن
-
قدران
لغتنامه دهخدا
قدران . [ ق ِ ] (ع مص ) توانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قادر شدن . (آنندراج ). گویند: قَدَر قَدْراً و قُدْرَةً و مُقْدرَةً [ دُ / دَ/ دِ ] و مِقداراً و قداراً [ ق َ / ق ِ ] و قَدارَةًو قُدوراً و قُدورَةً و قِدْراناً. (منتهی الارب ).
-
مقدرت
لغتنامه دهخدا
مقدرت . [ م َ دُ رَ /م َ دَ رَ / م َ دِ رَ ] (ع مص ) توانگر بودن . (غیاث ). || توانایی داشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقدرة شود. || (اِمص ، اِ) قدرت و توانایی . (غیاث ). تاب . توان . توانایی . مِرَّة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : با ...
-
ابد
لغتنامه دهخدا
ابد. [ اَ ب َ ] (ع ص ، اِ) استمرار وجود در زمانهای مقدره ٔ غیرمتناهیه در مستقبل ، چنانکه ازل استمرار وجود است در زمان ماضی غیرمتناهی . (تعریفات جرجانی ). استمرار وجود در ظرف آینده . زمانه ای که نهایت ندارد. زمانی که آنرا نهایت نباشد. همیشه . دائم . ج...
-
شعبان
لغتنامه دهخدا
شعبان . [ ش َ ] (ع اِ) نام ماه هشتم از ماههای تازیان . ج ، شَعبانات ، شَعابین . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). نام ماهی که دردوره ٔ جاهلی عاذل می گفتند. (از السامی فی الاسامی ) (منتهی الارب ). نام ماه شعبان بدان جهت که شتاب می گذرد. (از منتهی ا...
-
استبراء
لغتنامه دهخدا
استبراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برائت جستن و برائت خواستن از عیب و وام و تهمت و مانند آن . (از منتهی الارب ). طلب دوری از گناه و قرض و عیب . بیزاری جستن . بیزاری خواستن . || ترک آرامش با زن تا سپری شدن حیض . ترک نزدیکی با زن تا گذشتن یک حیض . (منتهی الار...
-
حدود
لغتنامه دهخدا
حدود. [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حَدّ. نواحی . اطراف . حوالی : مشرق او چگل و جنوب او حدود خلخ است و مغرب وی حدود تخس است . (حدود العالم ). بازگردانیدند بدان شرط که هر قلعت که از حدود غرجستان گرفته بازدهد. (تاریخ بیهقی ). دیدم وقتی در حدود هندوستان که از پشت ...
-
ازل
لغتنامه دهخدا
ازل . [ اَ زَ ] (ع اِ) همیشگی . (منتهی الارب ) (غیاث ) (السامی فی الاسامی ) (دستوراللغة) (مهذب الاسماء). || زمانی که آنرا ابتدا نباشد. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ازکنز). اوّل اوّلها. مقابل ِ ابد. عبارتست از استمرارو امتداد وجود در ازمنه ٔ مقدر غیرمت...
-
حکم
لغتنامه دهخدا
حکم . [ ح ُ ] (ع مص ) حکومت . امر. مثال فرمودن . احتکام . تحکم . (تاج المصادر بیهقی ). امر کردن . فرمان دادن . حکم کردن . (زوزنی ). حکم راندن . || (اِ) فرمان . دستور. ج ، احکام : مه و خورشید با برجیس وبهرام زحل با تیر و زهره برگرزمان همه حکمی بفرمان ...
-
ابوالفتح
لغتنامه دهخدا
ابوالفتح . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) بُسْتی . علی بن محمدبن حسین بن یوسف بن محمدبن عبدالعزیز ملقب به نظام الدین شاعر مشهور. ابن خلکان گوید: او صاحب طریقتی انیقه و تجنیسی انیس و بدیعالتأسیس است و از گفته های اوست : من اصلح فاسده ارغم حاسده . من اطاع غض...