کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقتل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقتل
لغتنامه دهخدا
مقتل . [ م َ ت َ ] (ع اِ) جای کشتن و زمینی که در آنجا کسی کشته شده باشد. (ناظم الاطباء). کشتن گاه . قتلگاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). زمینی که کسی در آنجا قتل شده باشد. (غیاث ). || جایی که به زدن بر آنجا مردم کشته شود. ج ، مقاتل...
-
مقتل
لغتنامه دهخدا
مقتل . [ م ُ ق َت ْ ت َ ] (ع ص ) کارهاآزموده . (مهذب الاسماء). مرد آزموده کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد آزموده کار و مجرب . (ناظم الاطباء). کارآزموده ٔ آگاه . (از اقرب الموارد). || قلب مقتل ؛ دل خوار وذلیل گشته ٔ عشق . (منتهی الارب ) (از آنندرا...
-
مقتل
لغتنامه دهخدا
مقتل . [ م ُ ق َت ْ ت ِ / م ُ ق ِت ْ ت ِ / م ُ ق ُت ْ ت ِ ] (ع ص ) کارزارکننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
مغتل
لغتنامه دهخدا
مغتل . [ م ُ ت َل ل ] (ع ص ) تشنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شتر سخت تشنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مشتاق و آرزومند. (ناظم الاطباء). أنا مغتل الیه ؛ یعنی شوق او دارم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مغطل
لغتنامه دهخدا
مغطل . [ م ُ طِ ] (ع ص ) ابر توبرتوی بسیار تاریک . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به اغطال شود.
-
مقطل
لغتنامه دهخدا
مقطل . [ م ِ طَ ] (ع اِ) اره ٔ دوسر. ج ، مقاطل . (مهذب الاسماء نسخ خطی کتابخانه ٔ سازمان ).
-
مقطل
لغتنامه دهخدا
مقطل . [ م ُ ق َطْ طَ ] (ع ص ) پخته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مقاتل
لغتنامه دهخدا
مقاتل . [ م َ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ مَقتل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مقتل شود.
-
جان شکری
لغتنامه دهخدا
جان شکری . [ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) قتلگاه . مقتل . (ناظم الاطباء).
-
کشتنگاه
لغتنامه دهخدا
کشتنگاه . [ ک ُ ت َ ](اِ مرکب ) مقتل . مسلخ . سلاخ خانه . آنجای که کشند حیوان را یا کسان را. (یادداشت مؤلف ). کشتارگاه . || آنجای از تن که چون تیر یا شمشیر در آن شود علاج نپذیرد و مجروح بمیرد. (یادداشت مؤلف ). مقتل .
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) بغدادی . او راست : کتاب مقتل الحسین بن علی علیهما السلام .
-
ربضة
لغتنامه دهخدا
ربضة. [ رَ ب َ ض َ ] (ع اِ) رِبْضة. مقتل قوم یعنی کشتنگاه آنها در یک جای . || تن و جثه . (ناظم الاطباء).
-
ابوالحسین
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) عمربن الحسین بن مالک الشیبانی اشنانی قاضی . از جمله ٔ کتب اوست : کتاب مقتل زیدبن علی . کتاب الخیل . کتاب فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب . کتاب مقتل حسن بن علی علیهماالسلام . (فهرست ابن الندیم ).