کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقاومت 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مناهضة
لغتنامه دهخدا
مناهضة. [ م ُ هََ ض َ ] (ع مص ) مقاومت کردن با هم و برابری نمودن در جنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مقاومت کردن با هم . (از اقرب الموارد). رجوع به مناهضت شود.
-
مصحاح
لغتنامه دهخدا
مصحاح . [ م ِ ] (ع ص ) آنکه در برابر بیماریها بایستد و مقاومت کند. مقابل ممراض . (یادداشت مؤلف ).
-
اهم
لغتنامه دهخدا
اهم . [ اُ ] (اِ) واحد مقاومت الکتریکی مدار است و آن مقاومت ستونی از جیوه است در برابرجریان الکتریسیته با این مشخصات : درجه ٔ حرارت : صفر،ارتفاع : 106/3 سانتی متر، قاعده : یک میلیمتر مربع.
-
بغنج
لغتنامه دهخدا
بغنج . [ ] (ع اِ)فروشندگانی که تعارف بسیار کنند و در برابر قیمت پیشنهاد شده مدتها مقاومت میکنند. (از دزی ج 1 ص 101).
-
تاب و توان
لغتنامه دهخدا
تاب و توان . [ ب ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) قدرت . نیروی مقاومت .
-
تاب و طاقت
لغتنامه دهخدا
تاب و طاقت . [ ب ُ ق َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) توانائی . نیروی مقاومت .
-
ممانع
لغتنامه دهخدا
ممانع. [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) بازدارنده و مقاومت کننده . منعکننده . مَنوع . || مزاحم و سرکش . گردنکش . (از ناظم الاطباء).
-
نیناد
لغتنامه دهخدا
نیناد. (اِ) صبر. مقاومت نفس با هوا. (آنندراج ). ظاهراً برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
-
جشم
لغتنامه دهخدا
جشم . [ ] (اِخ ) یکی از اعراب که با سنبلط و طوبیا همدست گردید تا با نحمیا در هنگام بنای حصارهای اورشلیم مقاومت نماید. (قاموس کتاب مقدس ).
-
جان کردی کندن
لغتنامه دهخدا
جان کردی کندن . [ ن ِ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سخت جان بودن . مقاومت کردن در حوادث .
-
جاندهی
لغتنامه دهخدا
جاندهی . [ دِ ] (حامص مرکب ) عمل جان دادن . جان فدا کردن . || مخالفت . مقاومت . || فدیه ٔ حیوة و مرگ . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
-
رو سخت کردن
لغتنامه دهخدا
رو سخت کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اصرار و ابرام کردن . لجاج ورزیدن . مقاومت کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
قائم النار
لغتنامه دهخدا
قائم النار. [ ءِ مُن ْ نا ] (ع ص مرکب )نسوختنی . آنچه در آتش مقاومت کند و از آن چیزی کاسته نشود. (ناظم الاطباء).
-
متقادم
لغتنامه دهخدا
متقادم . [ م ُ ت َ دَ ] (ع اِ) آن فاصله از زمان که برای ممانعت از عقوبت کفایت کند و مقاومت نماید در مقابل اجرای حد. (ناظم الاطباء).
-
پوست کلفتی
لغتنامه دهخدا
پوست کلفتی . [ ک ُ ل ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی پوست کلفت . صفت پوست کلفت . || مقاومت در سختیها. || گرانجانی .