کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقام محمود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقام محمود
لغتنامه دهخدا
مقام محمود. [ م ُ م ِ م َح ْ / م َ م ِ م َح ْ ] (اِخ ) نام مقامی است که آن حضرت (ص ) در شب معراج بدانجا رسیدند. (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ترکیب «مقام محمود» ذیل مقام شود.
-
واژههای مشابه
-
عالی مقام
لغتنامه دهخدا
عالی مقام . [ م َ ] (ص مرکب ) عالیجاه . بلندمرتبت . آنکه مقام رفیع و بالا دارد : در سلک سایر خدام عالی مقام تنظیم گردید. (حبیب السیر ج 3 ص 352).راز درون پرده ز رندان مست پرس کاین حال نیست زاهد عالی مقام را.حافظ.
-
قائم مقام
لغتنامه دهخدا
قائم مقام . [ ءِ م َ ] (اِخ ) میرزاابوالقاسم فراهانی تهرانی ، از ادبای عهد فتحعلی شاه قاجار است . ادیبی فاضل ، منشی ای کامل ، شاعری ماهر، مترسلی دانشمند و در نظم و نثر فارسی استاد بوده و به ثنائی تخلص مینمود. وی به سال 1193 هَ . ق . متولد شد و به سال...
-
قائم مقام
لغتنامه دهخدا
قائم مقام . [ ءِ م َ ] (اِخ ) میرزا عیسی پدر میرزا ابوالقاسم قائم مقام مشهوربه میرزا بزرگ و از وزرای فتحعلی شاه قاجار است . ادیبی بارع و منشیی فاضل بوده و از اوست : 1- اثبات النبوة الخاصة به زبان فارسی . 2- احکام الجهاد و اسباب الرشاد که رساله ای است...
-
قائم مقام
لغتنامه دهخدا
قائم مقام . [ ءِ م َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نائب . جانشین . (ناظم الاطباء). خلیفه . نائب مناب : چون طاهر وفات یافت ابوعلی در مدینه قائم مقام او شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272ص 402). چون خلف با آن لشکر با سیستان آمد طاهر وفات یافته بود و حسین پسر او د...
-
قایم مقام
لغتنامه دهخدا
قایم مقام . [ی ِ م َ ] (اِ مرکب ) جانشین . رجوع به قائم مقام شود.
-
مقام ابراهیم
لغتنامه دهخدا
مقام ابراهیم .[ م َ م ِ اِ ] (اِخ ) سنگی است که نشان پای حضرت ابراهیم بر آنجاست . (مهذب الاسماء). سنگی است نشان قدم ابراهیم علیه السلام بر وی . (ترجمان القرآن ). گویند سنگی است در کعبه که نشان پای ابراهیم بر آن است . (از اقرب الموارد) : مقام ابراهیم ...
-
مقام طلب
لغتنامه دهخدا
مقام طلب . [ م َ طَ ل َ ] (نف مرکب ) مقام جو. جوینده ٔ مقام . طالب مقام . آنکه پیوسته خواهد از مناصب و مشاغل فروتر به مناصب و مشاغل بالاتر دست یابد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
بندر مقام
لغتنامه دهخدا
بندر مقام . [ ب َ دَ رِ م ُ ] (اِخ ) بندر مرکز دهستان بدوی بخش لنگه است که در شهرستان لار واقع است . و 1266 تن سکنه دارد. لنگرگاه آن برای کشتی های معمولی مناسب است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
خوش مقام
لغتنامه دهخدا
خوش مقام . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سپاه منصور شهرستان بیجار واقع در 43 هزارگزی جنوب باختری حسن آباد به سوگند. کنار راه عمومی بیجار به تکاب کوهستانی و سردسیر با 116 تن سکنه . خط تلگراف و تلفن بیجار و تکاب ازکنار آن می گذرد. (از...
-
چهل مقام
لغتنامه دهخدا
چهل مقام . [ چ ِ هَِ م َ ] (اِخ ) (چهل دختران ) نام کوهی واقع در دو میلی شهر شیراز و در شمال شرقی آن شهر و بنا بگفته ٔ صاحب فارسنامه ٔ ناصری قبر شاه شجاع ، ممدوح حافظ در دامنه ٔ آن در نزدیک «هفت تنان » واقع است . عبارت صاحب فارسنامه این است «و در دام...
-
حب مقام
لغتنامه دهخدا
حب مقام . [ ح ُب ْ ب ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جاه طلبی . حب جاه . رجوع به حب شود.
-
صادق قائم مقام
لغتنامه دهخدا
صادق قائم مقام . [ دِق ِ ءِ م َ ] (اِخ ) رجوع به محمدصادق قائم مقام شود.