کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقامه
لغتنامه دهخدا
مقامه . [ م َ م َ / م ِ ] (از ع ، اِ) مقامة. جای نشستن . مجلس : من بر گوشه ای از آن هنگامه و برطرفی از آن مقامه متفکر آن مقالت و متحیر آن حالت بودم . (مقامات حمیدی چ اصفهان ص 17). و رجوع به مقامات شود. || خطبه ٔ منظوم و منثور. خطبه یا سخنان ادبی به ن...
-
واژههای مشابه
-
مقامة
لغتنامه دهخدا
مقامة. [ م َ م َ ] (ع اِ) جای نشستن . ج ، مقامات . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مجلس و محل نشستن . (ناظم الاطباء). مجلس . ج ، مقامات . (اقرب الموارد). و رجوع به مقامه شود. || گروه از مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جماعتی از مردمان . (ناظم الاطباء) (...
-
مقامة
لغتنامه دهخدا
مقامة. [ م ُ م َ ] (ع مص ) اقامت و آرام کردن به جایی . مُقام . (منتهی الارب ). اقامت . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).- دارالمقامة ؛ جنت و بهشت . (ناظم الاطباء).
-
اعلی اﷲ مقامه
لغتنامه دهخدا
اعلی اﷲ مقامه . [ اَ لَل ْ لا هَُ م َ م َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای جای او را رفیع کند. جمله ای است دعایی که در حق مردگان پس از ذکر نام آنان بکار رود. دعائی است که پس از نام دانشمندان از فقها و محدثان بزرگ مرده گویند. دعائی است فقیهی درگذشت...
-
واژههای همآوا
-
مقامح
لغتنامه دهخدا
مقامح . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) شتری که از باعث بیماری یا سرما از آب خوردن بازایستاده باشد. یقال : بعیر مقامح وناقة مقامح . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شتری که بر آب وارد شود و از بیماری و یا سردی آب از آب خوردن خودداری کند. (از اقرب ا...
-
جستوجو در متن
-
مصام
لغتنامه دهخدا
مصام . [ م َ ] (ع اِ) مصامة. ایستادنگاه اسب . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ): مصام الفرس ؛ ای مقامه .
-
بنات الدهر
لغتنامه دهخدا
بنات الدهر. [ ب َ تُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) حوادث زمانه . (مهذب الاسماء). || در بعضی مقامه ها بمعنی خرمابن هم آمده است . (از المرصع).
-
حاذق
لغتنامه دهخدا
حاذق . [ ذِ ] (اِخ ) او راست : اخلاق و آداب احلام الاحلام . و آن مقامه مانندی است تهذیبی . (معجم المطبوعات ).
-
ابوالسعود
لغتنامه دهخدا
ابوالسعود. [ اَ بُس ْ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی الکنفانی . او شاگرد محمد مغربی تونسی است و شرح ناتمام شیخ محمد را بر مقامات حریری از مقامه ٔ بیست وپنجم تا آخر کامل کرد و به سال 966 هَ . ق . بپایان رسانید.
-
مشاجر
لغتنامه دهخدا
مشاجر. [ م َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ مِشجَر، موضع مشاجرة. یا مصدر میمی است در این عبارت از حریری در مقامه ٔ صعدیه : أشهد مشاجر الخصوم و أسفر بین المعصوم منهم و الموصوم . (از محیط المحیط).
-
مطواعة
لغتنامه دهخدا
مطواعة. [ م ِطْ ع َ ] (ع ص ) مؤنث مطواع . قول حریری در مقامه ٔ رازیه : «فاصبحت اصحاب المطواعة و انخرطت فی سلک الجماعة»؛ عنی بالمطواعة ای المطاوعین المنقادین جماعةالعوام . (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مظفربن مختار رازی ، مکنی به ابوالمحامد و ملقب به بدرالدین . او راست : مقامات بدرالدین شامل 12 مقامة که به سال 700 هَ .ق . از تألیف آن فراغت یافته است .