کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقاسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقاسم
لغتنامه دهخدا
مقاسم . [ م َ س ِ ](ع اِ) ج ِ مَقسِم . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).- مقاسم میاه ؛ آب بخش کن ها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).|| صاحب المقاسم ؛ نایب امیر و او تقسیم کننده ٔ غنایم است . (از اقرب الموارد).
-
مقاسم
لغتنامه دهخدا
مقاسم . [ م ُ س ِ ] (ع ص ) بخش بخش کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
درقات
لغتنامه دهخدا
درقات . [ دَ رَ ] (ع اِ) ج ِ دَرَقة. مقاسم میاه . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به دَرَقة شود.
-
مزرقات
لغتنامه دهخدا
مزرقات . [ م َ رَ ] (ع اِ) ج ِ مزرقة. مقاسم میاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مزرقة شود.
-
مساتیق
لغتنامه دهخدا
مساتیق . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مُستقة: و ذکر کاریزها و جویها و رودخانه ها و آسیاها و مقاسم آبهای آن و مساتیق آن و عدد ضیاعها و رساتیق آن [ قم ] . (تاریخ قم ص 20). رجوع به مستقه شود.
-
مستق
لغتنامه دهخدا
مستق . [ م ُ ت ُ / م ُت َ ] (معرب ، اِ) مستقة. معرب مشته ٔ فارسی . مشته . جبه ٔ فراخ . || آلتی از آلات موسیقی چینیان که از انبوبه هائی مرکب بود و فارسیان آن را بیشه مشته می نامیده اند. (مفاتیح العلوم خوارزمی ). رجوع به مستقةشود. || از وسایل تقسیم آب ...
-
مقسم
لغتنامه دهخدا
مقسم . [ م َ س ِ ] (ع اِ) بخششگاه . (صحاح الفرس ). جای قسمت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای تقسیم . (غیاث ). جای قسمت . ج ، مقاسم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سرحد. مرز. حدفاصل : در مفصل هردو ناحیت و مقسم هر دو ولایت به هم رسیدند و نوبتها مصا...