کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقاتله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقاتله
لغتنامه دهخدا
مقاتله . [ م ُ ت َ / ت ِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِمص ) مأخوذ از تازی ، جنگ . پیکار. نبرد. جدال . خونریزی . کشتار. (از ناظم الاطباء). مقاتلة. کشت و کشتار. زد و خورد. قتال . محاربه . مواقعه . مناجزه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : سیمجوریان از نشابور بیا...
-
مقاتله
لغتنامه دهخدا
مقاتله . [ م ُ ت ِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) مردان جنگی . جنگجویان . مقاتلة : از آن جمله شصت هزار هزار درهم به عطیه و بخشش به مقاتله و اهل حرب می دادند. (تاریخ قم ص 182). و رجوع به مقاتلة (ع اِ) شود.
-
واژههای مشابه
-
مقاتلة
لغتنامه دهخدا
مقاتلة. [ م ُ ت َ ل َ ] (ع مص ) کشش و کارزار کردن با کسی . قِتال . قیتال . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || از نیکی دور گردانیدن خدای کسانی را و ملعون گردانیدن ایشان و گویند قاتلهم اﷲ. (از منتهی الارب ) (از ناظم...
-
مقاتلة
لغتنامه دهخدا
مقاتلة. [ م ُ ت ِ ل َ ] (ع اِ) مردان جنگی . (السامی ) (مهذب الاسماء). کشش و کارزار کنندگان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تاء در این کلمه علامت تأنیث است به اعتبار جماعت و واحد آن مقاتل است . (ازاقرب الموارد). و رجو...
-
جستوجو در متن
-
مقاتل
لغتنامه دهخدا
مقاتل . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مقاتله و کارزار کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). با هم کارزار کرده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به مقاتلة شود.
-
قیتال
لغتنامه دهخدا
قیتال . (ع مص ) کشتن و کارزار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قتال . مقاتله .
-
کشت و خون
لغتنامه دهخدا
کشت و خون . [ ک ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خونریزی . قتال . مقاتله . (ناظم الاطباء).
-
مناجزة
لغتنامه دهخدا
مناجزة. [ م ُ ج َ زَ ] (ع مص ) با کسی جنگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). کشش کردن و مقاتله کردن . منه المثل : المحاجزة قبل المناجزة؛ یعنی صلح و بازداشت از جنگ پیش از مقاتله . در حق شخصی گویند که از خوار و عاجز خود گریزد و آنکه صلح طلب...
-
کشت و کشتار
لغتنامه دهخدا
کشت و کشتار. [ ک ُ ت ُ ک ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کشتن بسیار. خونریزی . آدم کشی . قتل نفس . جنگ . مقاتله . (یادداشت مؤلف ).
-
بحوریم
لغتنامه دهخدا
بحوریم . [ ] (اِ) بمعنی مقاتله کنندگان . (قاموس کتاب مقدس ). || (اِخ ) مکانی می باشد که در طرف شرقی اورشلیم در راه اردن واقع است . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
چارچار
لغتنامه دهخدا
چارچار. (اِ مرکب ) بمعنی برابری و هم چشمی و همتائی کردن مخالفین با یکدیگر چنانکه دوچار شدن هم افاده ٔ همین معنی میکند که دو نفر از سویی و دو از سویی و هم چنین است چار از سویی و چار از سویی دیگر که مقابله ٔ مقدمه ٔمقاتله است . (آنندراج ). رجوع به چارچ...
-
مماصعة
لغتنامه دهخدا
مماصعة. [ م ُ ص َع َ ] (ع مص ) کشش کردن و پیکار و خصومت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مقاتله و جدال کردن . (از اقرب الموارد). مِصاع . رجوع به مماصعت شود.
-
ضهل
لغتنامه دهخدا
ضهل . [ ض َ ] (ع مص ) اندک اندک فراهم آمدن چیزی . (منتهی الارب ). || اندک و تنک گشتن شراب و نوشیدنی . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). || بازگشتن بسوی اصل . || بازگشتن بسوی کسی نه به وجه مقاتلة و مغالبة،یا عام است . (منتهی الارب ). بازگردیدن . (تاج المص...