کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفزع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفزع
لغتنامه دهخدا
مفزع . [ م َ زَ ] (ع اِ) پناه جای . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ملجاء. مذکر و مؤنث و واحد و تثنیه و جمع در آن یکسان است . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پناهگاه . (غیاث ) : ای ملک زداینده ٔ هر ملک زدایان ای چاره ٔ بیچاره و ای مفزع ز...
-
مفزع
لغتنامه دهخدا
مفزع . [ م ُ زَ ] (ع ص ) ترسیده شده . هراسناک . بیمناک . ترسو. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مفزع
لغتنامه دهخدا
مفزع . [ م ُ زِ ] (ع ص ) آنکه می ترساند. (ناظم الاطباء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). و رجوع به افزاع شود.
-
مفزع
لغتنامه دهخدا
مفزع . [ م ُ ف َزْ زَ ] (ع ص ) شجاع و دلیر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || جبان . ترسو. (از ناظم الاطباء). جبان . از اضداد است . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || آنکه ترس او را زایل و برطرف کرده باشند. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مفظع
لغتنامه دهخدا
مفظع. [ م ُ ظِ ] (ع ص ) امر مفظع؛ کار سخت زشت و از حد درگذشته در زشتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مفزعة
لغتنامه دهخدا
مفزعة. [ م ُ زِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث مفزع . ترساننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مفزع شود.- احلام مفزعة ؛ خوابهای هراسناک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ابوالمفزع
لغتنامه دهخدا
ابوالمفزع . [ اَ بُل ْم ُ ف َزْ زَ ] (اِخ ) یزیدبن مفزع حمیری . شاعر است .
-
مرعب
لغتنامه دهخدا
مرعب . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ارعاب به معنی ترسانیدن . ترساننده . مخوف . بیم کننده . مفزع .
-
محید
لغتنامه دهخدا
محید. [م َ ] (ع اِ) جای برگشت . جای برگردیدن . (ناظم الاطباء). || محیص . مهرب . مفر. مفیص . جای گریز. گریزگاه . || ملجاء. پناهگاه . (ناظم الاطباء). مناص . ملاذ. پناه . مفزع .
-
ملک زداینده
لغتنامه دهخدا
ملک زداینده . [ م ُ زَ / زِ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) ملک زدای : ای ملک زداینده ٔ هر ملک زدایان ای چاره ٔ بیچاره و ای مفزع زوار. منوچهری .رجوع به ملک زدای شود.
-
مفزعة
لغتنامه دهخدا
مفزعة. [ م َ زَ ع َ ] (ع اِ) پناه جای . مفزع . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ملجاء. پناه جای . مذکر و مؤنث و واحد و تثنیه و جمع درآن یکسان است . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنچه از وی یا از جهت وی ترسیده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه...
-
پناهگاه
لغتنامه دهخدا
پناهگاه . [ پ َ ] (اِ مرکب ) آنجا که برای حفظ جان و سلامت پناه برند. اندخسواره . جای استوار. ملجاء. معاذ. ملاذ. مفازه . منجات . مناص . حصن . (مجمل اللغة). مأوی . موئل . معقل . کنف . (دهار). مفزع . مَثمل . وَزْر. لوذ. حِرز. (محمود ربنجنی ). حصار. و ن...
-
حقی نازلی
لغتنامه دهخدا
حقی نازلی . [ ح َق ْ قی ی ِ ] (اِخ ) محمد حقی بن علی بن ابراهیم (متوفای 1301 هَ . ق .) از ایالت ایدین کوزل حصارَ، از نویسندگان است . او راست : 1- اسباب القوه من احسان القدرة فی آداب الاکل و الشرب . 2- البدور المسفرة من وجوه الاحادیث الواردة فی اتساع ...