کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفرده
لغتنامه دهخدا
مفرده . [ م ُ رَدَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث مفرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). تنها. (غیاث ) (آنندراج ). || در اصطلاح اهل دفتر، جمع را گویند از جهت آنکه قرینه ندارد. (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در اصطلاح سیاق ، مدی که زیر آن جمع نویسند. (فرهنگ نظام...
-
واژههای مشابه
-
اعضاء مفرده
لغتنامه دهخدا
اعضاء مفرده . [ اَ ءِ م ُ رَ دَ / دِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خلاف اعضاءِ مرکبه . و آنها عبارتند از: استخوان غضروف ، عصب ، رباط، وتر، ورید، شریان ، غشاء، گوشت احمر، پیه ، چربی ، غدد، پوست ، ناخن ، دشبد و مو که آنها را سبیط و متشابه الاجزاء نیز گویند ...
-
خمسه ٔ مفرده
لغتنامه دهخدا
خمسه ٔمفرده . [ خ َ س َ / س ِ ی ِ م ُ رَ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کلیات خمس در منطق . (از اساس الاقتباس ص 27). || نزد بلغاء عبارت است از التزام منشی یا شاعر در کلام خود پنج حرف را یعنی «الف » و «واو» و «هاء» و «حاء» و «یاء» یعنی کلمات شعر از...
-
حروف مفرده
لغتنامه دهخدا
حروف مفرده . [ ح ُ ف ِ م ُ رَ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرفهائی که صورت آنها در نوشتن با یکدیگر فرق دارد: ک ، ل ، م . حروف مفرده نامیده شوند، در برابر حروف متشابهه . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
جستوجو در متن
-
متعادلان
لغتنامه دهخدا
متعادلان . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔمتعادل ، در اصطلاح حساب دو عدد متساوی را گویند. گاهی نیز بر دو عددی اطلاق می شود که مجموع اجزاء مفرده ٔ یکی از آن دو عدد برابر باشد با مجموع اجزاء مفرده ٔ عدد دیگر، مانند عدد شش که مجموع اجزاء مفرده ٔ آن یع...
-
حرف مفرد
لغتنامه دهخدا
حرف مفرد. [ ح َ ف ِ م ُ رَ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف مفرده شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن السید غافقی مکنی به ابوجعفر. ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 2 ص 52) آرد که وی امامی فاضل و حکیمی عالم بود و از اکابر اندلس بشمار میرفت و اعرف اهل زمان خویش بقوای ادویه ٔ مفرده و منافع و خواص و اعیان و معرف...
-
اعضاء آلیه
لغتنامه دهخدا
اعضاءآلیه . [ اَ ءِ لی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنها اعضاء مرکبه را گویند که اسم کل به تنهایی بر جزء آن صادق نباشد. شیخ الرئیس در شفا گوید: بدان جهت آنها را اعضاءِ آلیه نامند که از آلات تنفس و تمام حرکات و افعال می باشند. مخالف اعضاءِ مفرد...
-
ابن بکلارش
لغتنامه دهخدا
ابن بکلارش . [ اِ ن ُ ب ِ / ب ُ رِ ] (اِخ ) طبیب یهودی اندلسی . او را نزد بنی هود منزلتی بوده و در مائه ٔپنجم میزیسته . و جدولی در ادویه ٔ مفرده داشته است .
-
قرابادین
لغتنامه دهخدا
قرابادین . [ ق َ ] (معرب ، اِ) علم به ماهیت و خواص ادویه ٔ مفرده و مرکبه . (ناظم الاطباء). || هوالادویةالمرکبة و قیل هو معرب کرابادین . (بحر الجواهر).
-
اجسام غیرآلیه
لغتنامه دهخدا
اجسام غیرآلیه . [ اَ م ِ غ َ/غ ِ رِ لی ی َ/ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اجسام مفرده . مقابل اجسام آلیه .
-
اسماءالمقصورة
لغتنامه دهخدا
اسماءالمقصورة. [ اَ ئُل ْ م َ رَ ] (ع اِ مرکب ) هی اسماء اواخرها الف مفردة نحو حبلی و عصا و رحی . (تعریفات جرجانی ).
-
اقرابادین
لغتنامه دهخدا
اقرابادین . [ اَ ] (معرب ، اِ) اقربادین . قرابادین . ترکیب ادویه ٔ مفرده و دستور آن . رجوع به دائرة المعارف اسلام و تاریخ الحکماء قفطی ص 207 شود.