کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفردات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفردات
لغتنامه دهخدا
مفردات . [ م ُ رَ ] (ع ص ، اِ) جمع مفرد که به معنی تنهاست . (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ مفرده .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مفرد و مفرده شود. || چیزهایی تنها و یگانه و ساده وبی آمیغ. (ناظم الاطباء) : ما مفردات را نخست در وهم آوریم پس ترکیبش کنی...
-
جستوجو در متن
-
شاشی
لغتنامه دهخدا
شاشی .(اِخ ) نام کسی است و ابن بیطار در مفردات از او نقل و روایت کند. از آن جمله است در شرح کلمه ٔ فیروزج . رجوع به مفردات ابن البیطار جزء الثالث ص 172 شود.
-
بصری
لغتنامه دهخدا
بصری . [ ب َ] (اِخ ) نام پزشکی است که ابن بیطار در مفردات مکرراز او روایت کند. رجوع به مفردات ابن بیطار ذیل کلمات : زعفران ، ارماک ، جزر، برسیاوشان و جز آنها شود.
-
خلف الطبیبی
لغتنامه دهخدا
خلف الطبیبی . [ خ َ ل َ فُطْ طَ ] (اِخ ) یکی از داروشناسان عربست و ابن البیطار در مفردات از او روایت کرده . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به مفردات ابن البیطار شود.
-
شویج
لغتنامه دهخدا
شویج . [ ] (اِ) البان . (مفردات ضریر انطاکی ص 225).
-
شنذاب
لغتنامه دهخدا
شنذاب . [ ش ِ ] (اِ) درافیل و آن قسمی از کرسه ٔ کبیر است . (از مفردات ابن البیطار).
-
طقسوس
لغتنامه دهخدا
طقسوس . [ طَ ] (معرب ، اِ) سمیلقس . (مفردات ابن البیطار).
-
ریوقس
لغتنامه دهخدا
ریوقس . [ ] (اِ) یبروح . (از مفردات ابن البیطار). مهرگیاه . رجوع به یبروح و مهرگیاه شود.
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا] (اِخ ) ابن علی . نام طبیبی است که ابن البیطار در مفردات از او روایت کرده است ، از جمله در شرح کلمات : بلاذر، بیش ، جوز ماثل و خربق . رجوع به مفردات ابن البیطار (ذیل کلمات بلاذر و بیش و جوز ماثل و خربق ) شود.
-
سحلیة
لغتنامه دهخدا
سحلیة. [ س َ لی ی َ ] (ع اِ) در مفردات ابن بیطار این کلمه را مرادف سالامندرا و عضایة و سام ابرص آورده است . (از مفردات ابن بیطار ذیل سالامندرا). رجوع به سالامندرا و سام ابرص و عضایة شود.
-
غلالة
لغتنامه دهخدا
غلالة. [ غ َ ل َ ] (ع اِ) دروبطارس . بلوطی . سرخس البلوط. (مفردات ابن البیطار ذیل دروبطارس ). در ترجمه ٔ فرانسوی مفردات : علالة (به عین مهمله ). رجوع به دروبطارس و علالة شود.
-
شویلة
لغتنامه دهخدا
شویلة. [ ] (ع اِ) برنجاسف . شویلی . (مفردات داودضریر انطاکی ص 225). رجوع به شویلا و برنجاسف شود.
-
صیار
لغتنامه دهخدا
صیار. [ ] (ع اِ) لیف نارجیل . (مفردات ابن البیطار ذیل کلمه ٔ نارجیل ).
-
غالوطا
لغتنامه دهخدا
غالوطا. (معرب ، اِ) باقلای قبطی است . رجوع به باقلا شود. (از مفردات ابن البیطار). غالالوط. غالالوطا.