کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفتلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفتلة
لغتنامه دهخدا
مفتلة. [ م َت َ ل َ ] (ع اِ) دوک ریسه . (مهذب الاسماء). قطعه ٔ چوبین گردی که آن را در دوک نصب می کنند تا حرکت دوک را در هنگام رشتن ثابت و برقرار نماید. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مفتلت
لغتنامه دهخدا
مفتلت . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ) ناگهان گرفته شده . || ناگهان مرده . (ناظم الاطباء).
-
مفتلت
لغتنامه دهخدا
مفتلت . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) به بدیهه گوینده ٔ کلام . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که به بدیهه و مرتجلاً سخن می گوید. (ناظم الاطباء). || ناگاه میرنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به افتلات شود.
-
مفتلط
لغتنامه دهخدا
مفتلط. [م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) ناگاه گرفته شده . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
دوک ریسه
لغتنامه دهخدا
دوک ریسه . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) دوکی که بدان ریسمان و طناب خیمه و جز آن تابند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ) (انجمن آرا). مِفتَلَة. (السامی فی الاسامی ) (مهذب الاسماء) (دهار) : گر کونت از نخست چنان باد ریسه بودآن بادِ ریسه اکنون چون دوک ریسه...