کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفتق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفتق
لغتنامه دهخدا
مفتق . [ م َ ت َ ] (ع اِ) مفتق القمیص ؛ شکاف جای پیراهن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). محل شکافتگی پیراهن . (از اقرب الموارد).
-
مفتق
لغتنامه دهخدا
مفتق . [ م ُ ف َت ْ ت َ ] (ع ص ) گشوده . شکافته . بازکرده : با بوی شمال کس نخواند خوش مشک و می نافه ٔ مفتق را. قطران (دیوان چ محمد نخجوانی ص 12).و رجوع به تفتیق شود.
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن السری . مکنی به ابوالفتوح و ابن الصلاح و ملقب بمجدالدین از فضلای یگانه و حکمای فرزانه بوده است و هم از خانواده ٔ اجلاء علماء است . اصل وی از همدان و مولد وی نیز همان سامان است و برخی گویند که در سمیساط متولد شده و ه...