کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفاخر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفاخر
لغتنامه دهخدا
مفاخر. [ م َ خ ِ ] (ع اِ) ج ِ مفخرة. (اقرب الموارد). ج ِ مفخرة و مفخر. (ناظم الاطباء). مآثر. مکارم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مفاخر ملکان زمانه از لقب است بدوست باز همیشه مفاخر القاب . مسعودسعد.سیرت پادشاهان این دولت طراز محاسن عالم و جمال مفاخر...
-
مفاخر
لغتنامه دهخدا
مفاخر. [ م ُ خ ِ ] (ع ص ) فخرکننده . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) قاضی . صاحب تاریخ سیستان آنجا که فضائل سیستان برمی شمرد ابوالحسن قاضی را از مفاخر آنجا ذکر میکند و این غیر ابوالحسن عمربن ابی عمر نوقانی است ، چه نام او را نیز علیحده می آورد.
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) سیستانی . صاحب تاریخ سیستان در آنجا که فضائل سیستان را برمیشمارد از جمله بزرگان و مفاخر آن سامان ابوالعباس سیستانی را نام برد. رجوع به تاریخ سیستان چ تهران ص 20 شود.
-
تبریزی
لغتنامه دهخدا
تبریزی . [ ت َ ] (اِخ ) خواجه میرعلی . از مفاخر قرن هفتم هجرت که واضع و مخترع خط نستعلیق است و بهمین جهت به قدوةالکتاب موصوف می باشد. رجوع به پیدایش خط و خطاطان و ریحانة الادب ج 1 ص 202 شود.
-
ژندژند
لغتنامه دهخدا
ژندژند. [ ژَ ژَ ](ص مرکب ) پاره پاره . (برهان ). قطعه قطعه : هم خامه ٔ مآثر من کرده ریزریزهم جامه ٔ مفاخر من کرده ژندژند. شهاب الدین بغدادی (از جهانگیری ).رجوع به ژند شود.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن ابی عمر[ و ] علی بن حمدون سیستانی . صاحب تاریخ سیستان آنجا که فضائل سیستان را برمیشمرد این ابوسعید را از مفاخر سیستان بشمار می آورد. رجوع به تاریخ سیستان چ طهران ص 20 شود.
-
ابوالحسین
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن یحیی . مؤلف تاریخ سیستان آنجا که از فضایل سیستان بحث کند چند تن از علما و بزرگان را از مفاخر سیستان شمرد و از جمله این ابوالحسین و گوید او مؤلف غریب القرآن است . رجوع به محمدبن عزیز سجستانی ...
-
مفخرة
لغتنامه دهخدا
مفخرة. [ م َ خ َ / خ ُ رَ ] (ع اِ) نازِش . (مهذب الاسماء). آنچه بدان نازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه بدان بنازند و فخر کنند. ج ، مفاخر. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). و رجوع به مفخرت و مفخر شود. || بزرگواری . (محمودبن عمر). مایه ٔ ناز و بزرگ...
-
ابوزکریا
لغتنامه دهخدا
ابوزکریا. [ اَ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) یحیی بن عمار سیستانی . صاحب تاریخ سیستان آنجا که فضائل سیستان را می آورد از جمله ٔ مفاخر آن ناحیت بزرگان علم آن صُقع را نام می برد و یکی از آنان یحیی بن عمار سیستانی ، ابوزکریاست و با وسائل دسترس ما تحقیق حال و تر...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد.[ اَ م َ ] (ع ن تف ) احسن . بغایت ستوده . ستوده تر. حمیدتر. مستدعی بسیار حمد. اکسب للحمد: العود احمد : چون باریتعالی او را از اکرام نفوس در مناقب و مفاخر شناخت لاجرم از برای وی احمد انواع منایا و احسن اقسام رزایا مقدر ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی...
-
اصبهانی
لغتنامه دهخدا
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) علی بن حمزةبن عمارةبن حمزةبن یساربن عثمان ابوالحسن اصبهانی (عثمان پدر ابومسلم خراسانی بود). از ادیبان اصفهان بود و بسال 375 هَ . ق . درگذشت . او راست : فقرالبلغاء. المختار من شعر عامةالشعراء. قلائدالشرف فی مفاخر اصبهان و ا...
-
باخرزی
لغتنامه دهخدا
باخرزی . [ خ َ ] (اِخ ) ابونصر احمدبن حسین . ادیبی موجه بود. صاحب دمیةالقصر درباره ٔ وی گوید ابونصر از مفاخر باخرز است ، او را شعر لطیف و ادبی نغز بود. امیر بیغوا حسن بن موسی در خراسان وی را بوزارت برگزید و در قریه ٔ بنداشیر کشته شد. (الاعلام زرکلی ج...
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) علی بن عبدالعزیزبن حسن بن علی بن اسماعیل مکنی به ابوالحسن . وی قاضی جرجان بود و در ری منصب قاضی القضاتی داشت . او از مفاخر جرجان بشمار بود و کتاب تاریخی تألیف کرد. (از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 277).