کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغناطیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مغناطیس
لغتنامه دهخدا
مغناطیس . [ م َ / م ِ ] (معرب ، اِ) آن سنگ که آهن به خود کشد. (مهذب الاسماء). سنگ آهن ربای . مَغنَطیس . مَغنیطیس . (منتهی الارب ). مأخوذ از یونانی ، سنگ آهن ربا. (ناظم الاطباء). به لغت یونانی ، سنگ آهن رباباشد... و به حذف الف هم به نظر آمده است که م...
-
واژههای مشابه
-
سنگ مغناطیس
لغتنامه دهخدا
سنگ مغناطیس . [ س َ گ ِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجر مغناطیس . سنگ آهن ربا. و آن سنگی باشد که آهن را کشد و اگر آنرا به سیر بیالایند جاذبه ٔ آن برود. (یادداشت بخط مؤلف ) : آهنت گرچه آهنی است نفیس راه سنگ است و سنگ مغناطیس .نظامی (هفت پیکر ص 52)...
-
حجر مغناطیس الخل
لغتنامه دهخدا
حجر مغناطیس الخل . [ ح َ ج َ رِ م ِ سِل ْ خ َل ل ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دمشقی گوید: هو ابیض یسمی الکزک اذا وضع فی بقعة فیه اناء فیه خل انساق الخل الیه و دخل فیه حتی یتوسطه و یغلی الخل به مادام فیه من غیر سخونة و لا نار. (نخبة الدهر ص 75).
-
حجر مغناطیس اللحم
لغتنامه دهخدا
حجر مغناطیس اللحم . [ ح َ ج َ رِ م ِ سِل ْ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دمشقی گوید: قال ارسطو ان هذا الحجر یکون فی البحر من صنفین : حیوانی و معدنی . الحیوانی یعرف بارنب البحرو هو حجر اذا القی علیه شی ٔ من حیوان لیس علیه شعر لصق به فلم یقلع دون ان ی...
-
واژههای همآوا
-
مقناطیس
لغتنامه دهخدا
مقناطیس . [ م ِ ] (معرب ، اِ) سنگ آهن ربا که به هند چُمَّک گویند و در رساله ٔ معربات نوشته که مقناطیس معرب مکناطیس که لفظ یونانی است . (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ از یونانی ، مغناطیس و سنگ آهن ربا. (ناظم الاطباء) : از نهیب سنانش بی تلبیس خاصیت باز داد...
-
جستوجو در متن
-
برقاطیس
لغتنامه دهخدا
برقاطیس . [ ب َ ] (اِ مرکب ) (از: برق + الف + طیس ،مغناطیس ) الکترومانیِتیسم . مبحثی از علم برق که از آثار مغناطیس جریان برق و تأثیرات متقابل برق و مغناطیس بحث میکند. رجوع به دائرة المعارف فارسی شود.
-
مغنطیس
لغتنامه دهخدا
مغنطیس . [ م َ ن َ ] (معرب ، اِ) آن سنگ که آهن به خود کشد. (مهذب الاسماء). سنگ آهن ربای . (منتهی الارب ). مغناطیس . (ناظم الاطباء). و رجوع به مغناطیس شود.
-
گوس
لغتنامه دهخدا
گوس . [ گ َ ] (اِخ ) کارل فریدریخ (1777 - 1855 م .). فیزیکدان و ریاضی دان و منجم آلمانی متولد در برونسویک . شهرت وی بیشتر به جهت تحقیقات وی است در مغناطیس و برق و مغناطیس و اپتیک .
-
مغنیاطیس
لغتنامه دهخدا
مغنیاطیس . [ م َ] (معرب ، اِ) مغناطیس . (از فهرست ولف ) : که دانا ورا مغنیاطیس خواندکه رومیش بر اسب آهن نشاند. فردوسی .تو از مغنیاطیس گیر این نشان که او را کسی کرد آهن کشان . فردوسی .و رجوع به مغناطیس شود.
-
مقنیاطیس
لغتنامه دهخدا
مقنیاطیس . [ م ِ ] (معرب ، اِ) مغناطیس . (از فهرست ولف ). مقناطیس . سنگ آهن ربا : تو از مقنیاطیس گیر این نشان که او را کسی کرد آهن کشان . فردوسی .و رجوع به مغنیاطیس و مغناطیس و مقناطیس شود.
-
کیفاشفت فرزلا
لغتنامه دهخدا
کیفاشفت فرزلا. [ ] (اِ مرکب )به سریانی مغناطیس را گویند . (از الجماهر ص 212). رجوع به همین مأخذ شود.
-
مغنیطیس
لغتنامه دهخدا
مغنیطیس . [ م َ ] (معرب ، اِ) سنگ آهن ربای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مغناطیس شود.