کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مغمد
لغتنامه دهخدا
مغمد. [ م َ م َ ] (ع اِ) مغمدالسیف ؛ نیام شمشیر. (از اقرب الموارد).
-
مغمد
لغتنامه دهخدا
مغمد. [ م ُ غ َم ْ م َ ] (ع ص ) پوشیده کرده شده . (غیاث ) (از اقرب الموارد). || (اصطلاح ادبی ) نزد شعرا آن است که شاعر ارکان شعر چندان که تواند بنهد که هر رکنی از آن اگر از طول بخوانی شعری باشد درست و اگر در عرض بخوانی همچنان شعری مستقیم و اجزای شعر ...
-
مغمد
لغتنامه دهخدا
مغمد. [ م ُ م َ ] (ع ص ) شمشیر در نیام گذاشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).