کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغلوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مغلوب
لغتنامه دهخدا
مغلوب . [ م َ ] (ع ص ) آنکه بر وی چیره باشند. غلبه کرده شده . مقهورشده . مفتوح شده . مطیعگشته . (از ناظم الاطباء). شکست خورده . شکست یافته : فدعا ربه أنی مغلوب فانتصر. (قرآن 10/54). اقوال پسندیده مدروس گشته ... و حرص غالب و قناعت مغلوب . (کلیله و دم...
-
واژههای همآوا
-
مقلوب
لغتنامه دهخدا
مقلوب . [ م َ ] (ع ص ) برگردانیده شده و باژگونه گردانیده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). برگردانیده شده و واژگونه و معکوس و برگشته و زیروزبر شده . (ناظم الاطباء). باژگونه . وارونه . وارون . باشگون . باشگونه . واژون . واژونه . (یادداشت به خط مرحوم دهخ...
-
جستوجو در متن
-
نامغلوب
لغتنامه دهخدا
نامغلوب . [ م َ ] (ص مرکب ) آنکه منهزم نشده و بر وی چیره نشده باشند. (ناظم الاطباء) شکست ناخورده . مغلوب ناشده . مقابل مغلوب . رجوع به مغلوب شود.
-
مغلوبة
لغتنامه دهخدا
مغلوبة. [ م َ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مغلوب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مغلوب شود.
-
معطوط
لغتنامه دهخدا
معطوط.[ م َ ] (ع ص ) مغلوب در کردار و گفتار. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). مغلوب . (اقرب الموارد).
-
خیت و پیت
لغتنامه دهخدا
خیت و پیت . [ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) شرمنده و بور و مغلوب . رجوع به فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده شود.- خیت و پیت شدن ؛ خیت شدن . مغلوب و شرمنده و بور شدن .- خیت و پیت کردن ؛ در مسابقه و مباحثه و محاوره و امثال آن کسی را مغلوب کردن . مفحم کردن ...
-
فرخاد
لغتنامه دهخدا
فرخاد. [ ف َ ] (ص ) به معنی غالب باشد که مقابل مغلوب است . (برهان ).
-
پیزانی
لغتنامه دهخدا
پیزانی . (اِخ ) پسر یا برادرزاده ٔ کاپیتن وندیکی معروف . جنوه ئیها را مغلوب و از آدریاتیک اخراج کرد و بتسکین دالماچی ها کوشید و چند اسکله از مجارها ضبط کرد بعد ازطرف پوله ده لوسیان دوریا مغلوب و محبوس گشت اما پس از خلاصی از اسارت در سال 1380 م . جنوه...
-
لشکرگیر
لغتنامه دهخدا
لشکرگیر. [ ل َ ک َ] (نف مرکب ) آنکه لشکر خصم را گیرد و مغلوب سازد.
-
مرون
لغتنامه دهخدا
مرون . [ م َ ] (ع ص ) مغلوب و مقهور. (از منتهی الارب ).
-
پیتونه
لغتنامه دهخدا
پیتونه . [ ت ُ ن َ ] (اِخ ) نام خاندانی که مغلوب گرشاسب شد. (مزدیسنا ص 420).
-
ثبج
لغتنامه دهخدا
ثبج . [ ث َ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از پادشاهان یمن . گویند او از قوم خود دفاع نکرد تا مغلوب شدند.
-
قوزعة
لغتنامه دهخدا
قوزعة. [ ق َ زَ ع َ ] (ع مص ) مغلوب شدن و گریختن . (منتهی الارب )(اقرب الموارد): قوزع الدیک قوزعة؛ مغلوب شد و گریخت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).