کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغالطه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مغالطه
لغتنامه دهخدا
مغالطه . [ م ُ ل َ طَ / ل ِ طِ ] (از ع ، اِمص ) مغالطة. مغلطه با همدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به مغالطة شود. || (اصطلاح منطق ) عبارت است از قیاس که فاسد باشد به واسطه ٔ اختلال شرطی معتبر در انتاج به حسب کمیت یا کیفیت یا از جهت صورت یا ماده . (نفایس...
-
واژههای مشابه
-
مغالطة
لغتنامه دهخدا
مغالطة. [ م ُ ل َ طَ ] (ع مص ) باکسی غلط آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). غلاط. به غلط انداختن و یکدیگر را غلط دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به غلط افکندن کسی را. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
مغالطه کردن
لغتنامه دهخدا
مغالطه کردن . [ م ُ ل َ طَ / ل ِ طِ ک َ دَ ](مص مرکب ) سفسطه کردن : اول مرتبه بعضی ازحکام ولایات و سرکردگان مغالطه خواهند کرد. (منشآت قائم مقام چ قائمقامی ص 154). و رجوع به مغالطه شود.
-
جستوجو در متن
-
مغالطی
لغتنامه دهخدا
مغالطی . [ م ُ ل َ / م ُل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به مغالطه : قیاس مغالطی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مغالطه شود. || آنکه مغالطه کند. مغالطه کننده : بدانیم تا برهانی کدام است و جدلی کدام است و مغالطی کدام است . (دانشنامه ص 108). و رجوع به مغ...
-
غلاط
لغتنامه دهخدا
غلاط. [ غ ِ ] (ع مص )به معنی مغالطه است . (منتهی الارب ). مصدر دوم باب مفاعله به معنی به غلط انداختن و یکدیگر را غلط دادن . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به مغالطه شود.
-
مغالط
لغتنامه دهخدا
مغالط. [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) سوفسطایی . سفسطی . ج ، مغالطین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مغالطه شود.
-
مغالطات
لغتنامه دهخدا
مغالطات . [ م ُ ل َ ] (ع اِ) ج ِ مغالطة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : وصیتها که از مغالطات ایمنی دهند. (دانشنامه ).به مکاتبات فضلم شرف آرد ابن مقله ز مغالطات نظمم غلط افتد ابن هانی . نظامی .و رجوع به مغالطه شود.
-
صناعات خمس
لغتنامه دهخدا
صناعات خمس . [ص ِ ت ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) آن اقسام پنجگانه ای است که به اعتبار ماده ٔ صغری ̍ و کبری ̍ در قیاس آید و عبارت است از برهان ، جدل ، خطابه ، شعر و مغالطه . رجوع به ذیل هر یک از این کلمات شود.
-
استیراب
لغتنامه دهخدا
استیراب . [ اِ ] (ع مص ) استئراب . وامدار گشتن . قرضدار گردیدن . مدیون شدن . (منتهی الارب ): اِستأرَب َ؛ استدان . (قطر المحیط). || مداجاة. مدارا کردن . || مغالطه . (از قطر المحیط).
-
دری وری
لغتنامه دهخدا
دری وری . [ دَ وَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) حرف یاوه و مفت و مزخرف و بی ربط. (فرهنگ لغات عامیانه ). هذیان . چرند و پرند. سخن بیهوده . لاطائل . (یادداشت مرحوم دهخدا). سخن بی سروته .- دری وری گفتن ؛ پرت و پلا گفتن . ول گفتن . پرت گفتن . مغالطه کردن . جو...
-
معامسة
لغتنامه دهخدا
معامسة. [ م ُ م َ س َ ] (ع مص ) پوشیدن چیزی را و مغالطه نمودن و آشکار ناکردن از دشمنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پوشیده داشتن و آشکار نکردن دشمنی با کسی . (از اقرب الموارد). || با کسی راز گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم ...
-
اغلاط
لغتنامه دهخدا
اغلاط. [ اِ ] (ع مص )در غلط افکندن کسی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غلط کردن . (غیاث اللغات ). در غلط افکندن . (از تاج المصادر بیهقی ). بغلط افکندن : اغلطه ؛ اوقعه فی الغلط. (از اقرب الموارد). مُغالَطَة. (از اقرب الموارد). در غلط ...
-
سفسطة
لغتنامه دهخدا
سفسطة. [ س َ س َ طَ ] (ع اِ) سخن روی اندود. (مهذب الاسماء). || (اصطلاح فلسفه ) قیاسی است مرکب از وهمیات و غرض ازآن مغلوب ساختن خصم است . (از اقرب الموارد). در اصطلاح علوم منطقی قیاس سفسطی بقیاسی میگویند که مرکب ازمقدمات وهمی باشد و آن یکی از صناعات خ...