کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
معی
لغتنامه دهخدا
معی . [ م ِ عا ] (ع اِ) هر آبراهه ای که از زمین پست به سوی آبراهه ٔ دیگر رود یا زمین نرم میان دو زمین درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، امعاء. (اقرب الموارد). || آب تک یعنی جای ایستادن آب در قعر. (منتهی الارب ) (آ...
-
معی
لغتنامه دهخدا
معی . [ م ِ عا / م َع ْی ْ ] (ع اِ) رودگانی . ج ، امعاء. (مهذب الاسماء). روده . (ترجمان القرآن ) (بحر الجواهر). روده . ج ، امعاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هم مثل المعی و الکرش ؛ یعنی ایشان در نیکوحالی و ارزانیند....
-
جستوجو در متن
-
امعیة
لغتنامه دهخدا
امعیة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ مِعاء، مَعی ، مِعَی . (ازاقرب الموارد). و رجوع به لغات مزبور و امعا شود.
-
معاء
لغتنامه دهخدا
معاء. [ م ِ ] (ع اِ) روده . مَعْی ْ. مِعی ̍. ج ، امعیة. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).مَعْی ْ. مِعی ̍. (منتهی الارب ). و رجوع به معی شود.- معاء اعور ؛ روده ٔ کور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به روده شود.- معاء دقاق ؛ روده ٔ باریک . (یا...
-
کوپه
لغتنامه دهخدا
کوپه . [ کوپ ْ پ َ / پ ِ / کو پ َ / پ ِ ] (ص ) روی هم انباشته (خاک و اشیاء دیگر). (فرهنگ فارسی معی-ن ).
-
معیی
لغتنامه دهخدا
معیی . [ م َ یی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به معی یعنی مِعَوی ّ. (ناظم الاطباء).
-
معج
لغتنامه دهخدا
معج . [ م َ ع ِ ] (ع ق ) به معنی معی یعنی با من به لغت قضاعة و گویند خرج معج ؛ بیرون آمد با من . (ناظم الاطباء).
-
ممرغة
لغتنامه دهخدا
ممرغة. [ م ِ رَ غ َ ] (ع اِ) روده ٔ شبیه به کیسه که آن را اعور خوانند. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اعور. معی اعور. (نشؤاللغة ص 92). معی اعور، برای اینکه تیر می اندازند باآن و اعور گویند از آنکه مانند کیسه ای است که سوراخ ندارد. (از ...
-
عصل
لغتنامه دهخدا
عصل . [ ع ِ ] (ع اِ)روده . (منتهی الارب ). مِعی ̍. (اقرب الموارد). عَصَل .ج ، أعصال . (اقرب الموارد). و رجوع به عَصَل شود.
-
تغرف
لغتنامه دهخدا
تغرف . [ ت َ غ َرْ رُ ] (ع مص ) همه را فراگرفتن ، یقال : تغرفنی ؛ اخذ کل شی ٔ معی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مصیر
لغتنامه دهخدا
مصیر. [ م َ ] (ع اِ) روده . ج ، اَمْصِرة، مُصْران . جج ، مصارین . (بحر الجواهر) (منتهی الارب ماده ٔ م ص ر). رودگانی . ج ، مُصران . (مهذب الاسماء). معی . (بحر الجواهر).
-
اشونی
لغتنامه دهخدا
اشونی . [ اُ ] (اِخ ) ادیب غانم بن ولید مخزومی اشونی . از شاعران بود و سلفی این ابیات را به وی نسبت داده است :و من عجب انی احن الیه-م ُو اسأل عنهم من لقیت وهم معی و تطلبهم عینی و هم فی سوادهاو یشتاقهم قلبی و هم بین اضلعی .(از معجم البلدان ).
-
عج عجة
لغتنامه دهخدا
عج عجة. [ ع َ ع َ ج َ] (ع مص ) بانگ برداشتن و فریاد کردن شتر از زدن یا از گرانباری بار گران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || زجر کردن ناقه را به کلمه ٔ عاج . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بار بار برداشتن آواز را و فریاد و بانگ کردن . (منتهی...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن انس . وی از راویان است ولی معروف نیست . حدیث زیر از اوست ولی منکر میباشد:«من احیا سنتی فقد احبنی و من احبنی کان معی فی الجنة». این حدیث را بقیه از عاصم بن سعد نقل می کند که خود این نقل از عاصم مجهول است . عقیلی خالد را از ضعف...