کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معنی آرایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گیتی آرایی
لغتنامه دهخدا
گیتی آرایی . (حامص مرکب ) عمل گیتی آرای . آرایش گیتی .
-
نظم آرایی
لغتنامه دهخدا
نظم آرایی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل نظم آرا. سخنوری . سخن آرائی . شاعری .
-
نکته آرایی
لغتنامه دهخدا
نکته آرایی . [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) عمل نکته آرای . رجوع به نکته آرا شود.
-
عبارت آرایی
لغتنامه دهخدا
عبارت آرایی . [ ع ِ رَ ] (حامص مرکب ) عمل عبارت آرا. آرایش سخن به الفاظ نغز و شیوا : بعد چندین عبارت آرائی گفت با اوستاد کیپائی .شیخ بهائی (نان و حلوا).
-
دل آرایی
لغتنامه دهخدا
دل آرایی . [ دِ ] (حامص مرکب ) دل آرائی . دلارایی . حالت و چگونگی دلارا. دل آرا بودن . سبب شادی و نشاط بودن . سبب آرایش دل و تسلی خاطر بودن : دل شیفتگان را نتوان بست به زنجیرالا به دل آرایی و شیرینی گفتار. قطران .سروها دیدم در باغ و تأمل کردم قامتی ...
-
رزم آرایی
لغتنامه دهخدا
رزم آرایی . [ رَ ] (حامص مرکب ) عمل رزم آرا. عمل رزم آرای . صفت رزم آرا. (یادداشت مؤلف ). عمل رزم آراستن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رزم آرا و رزم آرای شود.
-
مدحت آرایی
لغتنامه دهخدا
مدحت آرایی . [ م ِ ح َ ] (حامص مرکب ) مدیحه سرائی : مشتری فر و عطاردفطنت است تحفه هاش از مدحت آرائی فرست .خاقانی .
-
مجلس آرایی
لغتنامه دهخدا
مجلس آرایی . [ م َ ل ِ ] (حامص مرکب ) عمل مجلس آرا. با سخنان مطبوع حضار را خوش کردن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آراستن مجلس با رفتار و وجود خویش . و رجوع به مجلس آرا شود.
-
معنی آرایی
لغتنامه دهخدا
معنی آرایی . [ م َ ] (حامص مرکب ) آراستن معنی .ابداع معنی . ایجاد و پرورش معانی عالی : به خوان معنی آرایی براهیمی پدیدآمدز پشت آزر صنعت علی نجار شروانی .خاقانی .
-
مملکت آرایی
لغتنامه دهخدا
مملکت آرایی . [ م َ ل َ / ل ِ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل مملکت آرا. آرایش مملکت . کشورآرایی : سنت او عدل فرمایی و سیرت او مملکت آرایی . (سندبادنامه ص 250). بقاباد پادشاه دادگر و خسرو هفت کشور را در دادفرمایی و مملکت آرایی . (سندبادنامه ص 218).
-
بیوک آرایی
لغتنامه دهخدا
بیوک آرایی . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) عروس آرایی . مشاطگی .
-
بزم آرایی
لغتنامه دهخدا
بزم آرایی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) مجلس آرایی . حاصل عمل آنکه بزم را آرایش کند. و رجوع به بزم آرا شود.
-
چمن آرایی
لغتنامه دهخدا
چمن آرایی . [ چ َ م َ ] (حامص مرکب ) کنایه از باغبانی و عمل باغبان . آراستن و پیراستن درختها و بوته ها و گلهای باغ و بستان . رجوع به چمن آرای شود. || آرایش دادن و آراسته ساختن بستان و باغ و زینت دادن و زیبا ساختن آن ، چنانکه گلها مر گلشن را. رجوع به ...
-
جستوجو در متن
-
یاساور
لغتنامه دهخدا
یاساور. [ وُ] (ترکی ، اِ) صف آرایی . (فرهنگ و صاف از آنندراج ).