کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
معنی آرا
لغتنامه دهخدا
معنی آرا. [ م َ ] (نف مرکب ) معنی آفرین . رجوع به معنی آفرین و ماده ٔ بعد شود.
-
معنی آرایی
لغتنامه دهخدا
معنی آرایی . [ م َ ] (حامص مرکب ) آراستن معنی .ابداع معنی . ایجاد و پرورش معانی عالی : به خوان معنی آرایی براهیمی پدیدآمدز پشت آزر صنعت علی نجار شروانی .خاقانی .
-
معنی آفرین
لغتنامه دهخدا
معنی آفرین . [ م َ ف َ ] (نف مرکب ) آفریننده ٔ معنی . مبدع معنی . آنکه معانی بکر و عالی ابداع کند : شرق و غرب اتفاق کرد بر آنک مبدع و معنی آفرین باشم . خاقانی .طبع معنی آفرینت درفشانی می کندآفرین وحشی به طبع درفشانت آفرین .وحشی .
-
معنی آفرینی
لغتنامه دهخدا
معنی آفرینی . [ م َ ف َ ] (حامص مرکب ) ابداع معنی . آوردن معانی و مضامین بکر و عالی . و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
معنی پذیر
لغتنامه دهخدا
معنی پذیر. [ م َ پ َ ] (نف مرکب ) پذیرنده ٔ معنی . معنی دار. بامعنی . || دریابنده ٔ حقیقت . که حقیقت را ادراک کند و بپذیرد : به جان است در من به فضل خدای هم آن فهم و آن طبع معنی پذیر. ناصرخسرو.در دو هنرنامه ٔ این نه دبیرنیست یکی صورت معنی پذیر.نظامی ...
-
معنی پذیری
لغتنامه دهخدا
معنی پذیری . [ م َ پ َ ] (حامص مرکب )حالت و چگونگی معنی پذیر. و رجوع به معنی پذیر شود.
-
معنی دار
لغتنامه دهخدا
معنی دار. [ م َ ] (نف مرکب ) بامعنی . دارنده ٔ معنی . دارای مفهوم : چون سخن معنی دار مردم گوید... (جامعالحکمتین ص 120). || خردمندانه . عاقلانه . خردپسند. معقول : و آنکه او خود کرده باشد باز چون ویران کندخوب کرده زشت کردن کار معنی دار نیست . ناصرخسرو....
-
معنی شکار
لغتنامه دهخدا
معنی شکار. [ م َ ش ِ ] (ص مرکب ) آنکه صید معنی کند. (آنندراج ). آنکه معانی و مضامین خوب و عالی ابداع کند : بال پروانه ٔ ترا هرچند صائب بسته اندشکر ﷲ خاطر معنی شکارت داده اند.صائب (از آنندراج ).
-
معنی شناس
لغتنامه دهخدا
معنی شناس . [ م َ ش ِ ] (نف مرکب ) شناسنده ٔ معنی . آنکه معانی نیک و بد را از هم بازشناسد. آنکه حقایق امور را درک کند : جهاندار گفتش که صاحب قیاس چنین آرد از رای معنی شناس . نظامی .ز هر دانشی کو بود در قیاس وزو گردد اندیشه معنی شناس .نظامی .
-
معنی گستر
لغتنامه دهخدا
معنی گستر. [ م َ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) از صفات شاعران است . (مجموعه ٔ مترادفات ، ص 220). آنکه معنی گسترد. آنکه معانی عالی و بکر رواج دهد.
-
معنی لان
لغتنامه دهخدا
معنی لان . [ م َ ] (ص مرکب ) پرمعنی . بسیارمعنی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حاوی معنی . دارای معنی : گر تو هستی آشنای جان من نیست دعوی گفت معنی لان من .مولوی (مثنوی چ خاور ص 133).
-
اسم معنی
لغتنامه دهخدا
اسم معنی . [ اِ م ِ م َ نا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم چون قائم بغیر و وجود آن به دیگری بسته باشد، آنرا اسم معنی گویند: رنجش ، دانش ، سپیدی ، سیاهی ، انسانیت . و آن مقابل اسم ذات است . رجوع به اسم ذات شود.
-
اهل معنی
لغتنامه دهخدا
اهل معنی . [ اَ ل ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقابل اهل صورت و ظاهر. اهل حقیقت . آنکه به معنی و باطن توجه دارد: اهل معنی همه یکجا جمعند.
-
بی معنی
لغتنامه دهخدا
بی معنی . [ م َ نا / م َ نی ی / نی ] (ص مرکب ) (از: بی + معنی عربی ) که معنی ندارد. که محتوایی ندارد. بدون مفهوم . پوچ . بیهوده . باطل . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به معنا و معنی شود : سیر گرداندت از گفتن بی معنی تا مگر سیر کنی معده ٔ ناهارش . ن...
-
صورت بی معنی
لغتنامه دهخدا
صورت بی معنی . [ رَ ت ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه ازکسی که ظاهرش خوب باشد و باطن هیچ نه . (آنندراج ).