کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معنعن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معنعن
لغتنامه دهخدا
معنعن . [ م ُ ع َ ع َ ] (ع ص ) حدیثی که در سند آن گویند روی عن فلان عن فلان و بعضی این را از مرسل شمرند. (نفایس الفنون ). در اصطلاح محدثان حدیثی که در سند آن گفته شود: فلان عن فلان عن فلان . و قسطلانی گوید معنعن حدیثی است که در آن گفته شود فلان عن فل...
-
واژههای مشابه
-
حدیث معنعن
لغتنامه دهخدا
حدیث معنعن . [ ح َ ث ِ م ُ ع َ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حدیثی که زنجیره ٔ سند آن مرتب باشد بحیث یروی کل راو عن سابقه بلا انقطاع . حدیثی که عنعنات آن منظم باشد.
-
واژههای همآوا
-
مانان
لغتنامه دهخدا
مانان . (نف ) شبیه . ماننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): عُرَیقِطَة؛ جانورکی است عریض و جنبنده مانان به گوه گردان : ناقة مُعَلَّسَة؛ شتر ماده مانان به شتر نر. فلان عطسة فلان ؛ یعنی شبیه و مانان اوست در خلق و خلق . (منتهی الارب ).
-
معنان
لغتنامه دهخدا
معنان . [ م ُ ] (ع اِ) روشهای آب در وادی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مجاری آب در وادی . مُعُنات . (از اقرب الموارد). || جاهای روان شدن سیل و کرانه ها. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
عن
لغتنامه دهخدا
عن . [ ع َ ] (علامت اختصاری ) رمز است از «رُوی عن »؛ از فلان روایت شد: عن زرارة، عن حنان ... و روایتی را که از چند کس به توالی باشد مُعَنعن گویند.
-
حدیث مسلسل
لغتنامه دهخدا
حدیث مسلسل . [ ح َ ث ِ م ُ س َ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از سیزده قسم حدیث های صحیح و حسن . (کشاف اصطلاحات الفنون از خلاصة الخلاصة). حدیث معنعن .
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن رشید. او را از سیف بن محمد به روایت از اعمش خبر باطلی است . ازدی گوید: نمیدانم او در این حدیث به دروغ پرداخته یا سیف ؟ -انتهی . و حدیث او پس از رفع (معنعن کردن ) این است از سیف از اعمش از ابوصالح از ابوهریره عادت به نیکی کنید...
-
مؤنن
لغتنامه دهخدا
مؤنن . [ م ُ ءَن ْ ن ِ ] (ع ص ) در شگفت آورنده . (از منتهی الارب ). || (اصطلاح حدیث ) در اصطلاح محدثان حدیثی را نامند که راوی در اسناد خود بدین نحو روایت حدیث کند و بگوید که : حدثنا فلان أن ّ فلاناً قال کذا. و این نوع حدیث در کیفیت ملاقات و مجالست ...
-
حدیث
لغتنامه دهخدا
حدیث . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) نو. جدید. تازه . مقابل قدیم : ابواب خزائن قدیم و حدیث فرمود تا گشاده کردند. (جهانگشای جوینی ). || چیز نو. چیزی نو. || سخن نو.(دهار). || مرد اندک سال . جوان . || مسئله . امر. کار. شغل . باره . مطلب . قضیه . وقعه . واقعه . حاد...