کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معناة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معناة
لغتنامه دهخدا
معناة. [ م َ ] (ع اِ) لغتی است در معنی . (منتهی الارب ). مراد از کلام و مقصود از هر چیزی . (ناظم الاطباء). معنی . (اقرب الموارد). و رجوع به معنی شود.
-
واژههای همآوا
-
مانعة
لغتنامه دهخدا
مانعة. [ ن ِ ع َ ] (ع ص ) مؤنث مانع. ج ، مانِعات ، مَوانِع. (ناظم الاطباء). رجوع به مانع شود.- مانعةالجمع ؛ناسازوار. ناسازگار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دو امری که اجتماع آن دو ممکن نیست ولی ارتفاع هر دوباهم ممکن است مانند الوان از قبیل سبز و قرم...
-
معنات
لغتنامه دهخدا
معنات . [ م ُ ع ُ ] (ع اِ) رجوع به معنان شود.
-
جستوجو در متن
-
آل طمغی
لغتنامه دهخدا
آل طمغی . [ طَغا ] (ترکی ، اِ مرکب ) کلمه ای است ترکی به معنی علامت سرخ : و عند باب الخرقة النائب و الوزیر و الحاجب و صاحب العلامة و هم یسمون آل طمغی ، و آل معناه الاحمر و طمغی ... معناه العلامة. (رحله ٔ ابن بطوطه : آل تمغا).
-
لن
لغتنامه دهخدا
لن . [ ل َ ] (ع حرف ) حرف نفی اَبد یعنی هرگز. هرگز نه . نه . لن معناه ُ هرگز نه و هی حرف نفی و نصب و استقبال ... (منتهی الارب ).
-
اسفیدرودبار
لغتنامه دهخدا
اسفیدرودبار. [ اِ ] (اِخ ) اسفیذروذبار. یاقوت گوید: معناه ناحیة النهر الابیض و اظنه موضعاً بهمدان محلة او قریة من قراها. (معجم البلدان ).
-
شهترج
لغتنامه دهخدا
شهترج . [ ش َ ت َ رَ ] (معرب ، اِ مرکب ) شهتره . شاهتره .لغتی است در شاهترج . نبات نافع ورقه و بزره للجرب والحکة. معرب شاهتره و معناه سلطان البقول . (از اقرب الموارد). و رجوع به شاهترج و شاهتره و شهتره شود.
-
حدیث صحیح
لغتنامه دهخدا
حدیث صحیح . [ ح َ ث ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ما سلم لفظه من رکاکة و معناه من مخالفة آیة او خبر، متواتر او اجماع ، و کان روایة عدل وفی مقابلته السقیم . (تعریفات میرسیدشریف جرجانی ).
-
سین
لغتنامه دهخدا
سین . (اِخ ) نام حضرت رسالت صلوات اﷲ علیه و آله . (برهان ). در یس ، یاسین «و یاسین معناه یا انسان او یاسید». (؟) (منتهی الارب ) (از حاشیه برهان چ معین ).
-
لاعی
لغتنامه دهخدا
لاعی . (ع ص ) بددل . بیمناک که ادنی چیزی در فزع آرد او را. || لیسنده . گویند: مابها لاعی قرو؛ ای من یَلحس عُسّاً؛ معناه مابها احد. (منتهی الارب ). ما بالدار لاعی قرو؛ ای احد. (مهذب الاسماء).
-
اخذال
لغتنامه دهخدا
اخذال . [ اِ ] (ع مص ) اخذال ولد وحشیه ؛ یافتن مادر خود را بریده از خود. قال اللیث : اخذل ولدالوحشیة امّه ؛ معناه وجد امّه تخذله . (تاج العروس ). || اخذال ظبیة؛ مقیم گردیدن آهو به تفقد بچه .
-
استعارة بالکنایة
لغتنامه دهخدا
استعارة بالکنایة. [اِ ت ِ رَ ت ُ بِل ْ ک ِ ی َ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) هی اطلاق لفظ المشبه و ارادة معناه المجازی و هو لازم المشبه به . (تعریفات جرجانی ). و رجوع به استعاره شود.
-
اغریقی
لغتنامه دهخدا
اغریقی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب است به اغریق یعنی یونان . یونانی . (از یادداشت مؤلف ): و طرابلس ، و هو اسم اغریقی معناه ثلاث مدن . (دمشقی ). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی و فهرست آن شود.