کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معنا
لغتنامه دهخدا
معنا. [ م َ ] (ع اِ) مراد از کلام و مقصود و اراده . (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی شود.
-
واژههای مشابه
-
معناً
لغتنامه دهخدا
معناً. [ م َ نَن ْ ] (ع ق ) از حیث معنی . از حیث مضمون . مقابل لفظاً. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مقابل صورةً. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در معنی . باطناً.
-
بی معنا
لغتنامه دهخدا
بی معنا. [ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + معنا = معنی عربی ) بی معنی : چون طوطیان شنوده همی گویی تو بربطی بگفتن بی معنا.ناصرخسرو.رجوع به بی معنی ، معنا و معنی شود.
-
واژههای همآوا
-
مانا
لغتنامه دهخدا
مانا. (اِ) به زبان زند و پازند خدای عزوجل است . (برهان ). نام خدای عزوجل است (از ژند نوشته شد). (فرهنگ جهانگیری ). به زبان ژند و پاژند نام ایزد تعالی است و صاحب دساتیر «مونا» تصحیح کرده . (آنندراج ) (انجمن آرا). در فرهنگ دساتیر (ص 265) پس از نقل قول ...
-
مانا
لغتنامه دهخدا
مانا. (نف ) به معنی شبیه و نظیر و مثل و مانند آمده است . (برهان ) (از آنندراج ). مانند را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). صفت مشبه از «ماندن » و «مانستن ». ماننده . شبیه . (فرهنگ فارسی معین ) : دروغ به راست مانا به که راست به دروغ مانا. (قابوسنامه از امثال...
-
مانا
لغتنامه دهخدا
مانا.(اِ) نیروی مستقل مادی وروحانی که همه جا پراکنده است و در همه ٔ شعارها و موجودات و اشیاء مقدس شرکت دارد. «دورکیم » مانا را خدایی می داند که مردم بدوی پرستش می کنند. خدایی است بی شخصیت و بی نام و بی تاریخ که در همه جا و همه ٔ اشیا پراکنده است . شک...
-
مانع
لغتنامه دهخدا
مانع. [ ن ِ ] (اِخ ) ابن المسیب بن المقدادبن بدران المری الذهلی الوائلی متوفی به سال 860 هَ . ق . امیر نجد و نواحی آن بود. وی جد دوم امیر سعود است که آل سعود بدو منسوبند و منانعه که از ساکنان نجد هستند از نسل او محسوب می شوند. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 8...
-
مانع
لغتنامه دهخدا
مانع. [ ن ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی است . (مهذب الاسماء، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نامی از نامهای خدای تعالی به معنی ناصر است . (یادداشت ایضاً).
-
مانع
لغتنامه دهخدا
مانع. [ ن ِ ] (ع ص ، اِ) بازدارنده . ج ، مَنَعَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). منعکننده . ج ، مَنَعَة، مانِعون . (ناظم الاطباء). جلوگیرنده . دافع. رادع . زاجر. عایق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و چون بنگریستم مانع این سعادت راحت ان...
-
معناً
لغتنامه دهخدا
معناً. [ م َ نَن ْ ] (ع ق ) از حیث معنی . از حیث مضمون . مقابل لفظاً. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مقابل صورةً. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در معنی . باطناً.
-
جستوجو در متن
-
صورتاً
لغتنامه دهخدا
صورتاً. [ رَ تَن ْ ] (ع ق ) از جهت صورت . از لحاظ صورت . مقابل معناً. رجوع به صورت و صورةً شود.
-
لفظاً
لغتنامه دهخدا
لفظاً. [ ل َ ظَن ْ ] (ع ق ) از حیث لفظ. مقابل معناً.