کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معلومی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معلومی
لغتنامه دهخدا
معلومی . [ م َ ] (حامص ) به معنی آگاهی و دریافت باشد. (برهان ). مأخوذ از تازی ، اطلاع و دانایی و معرفت و دانش و هنر. (ناظم الاطباء).
-
معلومی
لغتنامه دهخدا
معلومی . [ م َ ] (ص نسبی ) نسبت است به فرقه ٔ معلومیه که ضد مجهولیه اند. (از انساب سمعانی ). و رجوع به معلومیة شود.
-
جستوجو در متن
-
فتر
لغتنامه دهخدا
فتر. [ ف َ ] (ع اِ) ضعف . || تکه ٔ گوشت . || مقدار معلومی از خوراک . (اقرب الموارد). رجوع به فَتَر شود.
-
خماشة
لغتنامه دهخدا
خماشة. [ خ ُ ش َ ] (ع اِ) آنچه از جراحات که از برای آن ارش معلومی واجب نیاید و یا آن پست تر از دیه است . (منتهی الارب ). ج ، خماشات .
-
فتر
لغتنامه دهخدا
فتر. [ ف َ ت َ ] (ع اِ) پی . || گوشت پی ناک و درشت . || مقدار معلومی از طعام . رجوع به فَتْر شود. || (اِمص ) سستی . (منتهی الارب ).
-
واکندن
لغتنامه دهخدا
واکندن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عیار. معایرة. معاورة. مطابق کردن قپانی که درست نباشد با قپانی درست تا عیب آن رفع شود. (یادداشت مؤلف ). وزنه یا پیمانه ای راکه وزن یا گنجایشش معلوم نیست با وزنه یا پیمانه ٔ درست معلومی سنجیدن : واکندن ترازوها، واکندن سن...
-
بیرون نویس کردن
لغتنامه دهخدا
بیرون نویس کردن . [ رون ْ، ن ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) از کتابی یا حسابی مطالب یا لغات یا ارقامی را برای مقصودی در جای دیگر نوشتن . عده ای از اقلام حسابی را جدا و جمع کردن . اقلام معلومی را از حسابی در جای دیگر نوشتن . (یادداشت مؤلف ). استخراج کردن مطلب ...
-
مجازفة
لغتنامه دهخدا
مجازفة. [ م ُ زَ ف َ ] (ع مص ) به گزاف فراگرفتن ، فارسی معرب . (تاج المصادربیهقی ). به گزاف فراگرفتن . جزاف . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). در بیع با حدس و تخمین معامله کردن . (از اقرب الموارد). از گزاف فارسی ، به گزاف فروختن . چکی . (یادداشت به ...
-
مزابنة
لغتنامه دهخدا
مزابنة. [ م ُ ب َ ن َ ] (ع مص ) همدیگر را راندن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || خرمای تر بر درخت به تخمین به خرمای خشک پیموده فروختن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). خرمای بر درخت بوده را به خرمائی چیده سنجیده به کسی فروختن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)....
-
کید
لغتنامه دهخدا
کید. [ ک َ /ک ِ ] (اِ) چیزی را گویند که بدان طلا و نقره و امثال آن را به هم وصل کنند، و آن را به عربی لحیم خوانند. (برهان ). لحیم و آنچه بدان طلا و نقره را پیوند کنند. (ناظم الاطباء). به معنی لحیم طلا و نقره به بای موحده است . (فرهنگ رشیدی ).از آنکه ...
-
فار
لغتنامه دهخدا
فار. (ع اِ) فأر. موش . مفرد آن فارة است . ج ، فئران ، فئرة. (از اقرب الموارد). به فارسی موش و به ترکی سیچقان نامند. در سیُم خشک و گرم ، و خوردن او مورث نسیان و اخلاق ذمیمه و دزدی ، ضماد شق کرده ٔ او جاذب پیکان و خار از بند و دافع سَم عقرب و محلل خنا...
-
ربوبیت
لغتنامه دهخدا
ربوبیت . [ رُ بی ْ ی َ ](از ع ، اِمص ) الوهیت و خدایی . (ناظم الاطباء). خدایی و پروردگاری . (آنندراج ). مقابل عبودیت . (یادداشت مرحوم دهخدا). خداوندی . (السامی فی الاسامی ). خدایی . (دهار). زمخشری گوید: ربوبیت نزد صوفیه اسم است مرتبه ٔمقتضه ٔ نامهایی...
-
مضاربة
لغتنامه دهخدا
مضاربة. [ م ُ رَ ب َ ] (ع مص ) با کسی شمشیر زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). به شمشیر زدن یکدیگر را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). همدیگر را با شمشیر زدن .(ناظم الاطباء). || غلبه کردن در نبرد: ضاربه فضربه ؛ نبرد کرد او را در ضرب پ...
-
معلوم
لغتنامه دهخدا
معلوم . [ م َ ] (ع ص ) دانسته شده . شناخته شده و آشکار و هویدا و واضح و محقق و مسلم و مشخص و ممتاز. (ناظم الاطباء). دانسته . مقابل مجهول . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و مردمان را حال ... معلوم تر شود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 297). ناچار خداوند را معل...