کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م َ ل َ ] (ع اِ) نشان که در بیابان بود. (مهذب الاسماء). نشان راه . (دهار). نشان که به راه نهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آنچه بدان وسیله می توان راه را پیدا کرد مانند نشان و جز آن . ج ، معالم . (از اقرب الموارد). اثر راه ...
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م ُ ع َل ْ ل َ ] (ع ص ) تعلیم داده شده و آداب آموزانیده شده و اکثر استعمال این لفظ در حیوانات است چون سگ معلم و بوزنه ٔ معلم و طوطی معلم و علی هذا القیاس . (غیاث ) (آنندراج ). آموخته شده و تعلیم شده و پندداده شده و تربیت شده خواه انسان باشد ...
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (ع ص ، اِ) آموزاننده . (غیاث ) (آنندراج ). آموزنده . تعلیم کننده . مدرس . (ناظم الاطباء). آموزگار. آموزنده . استاد. مدرس . شیخ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فرستاده ٔ شاه چون دید زودهمان بانگ و خشم معلم شنود. فردوسی .چنانک...
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) نقش دار و مخطط، چه عَلَم به معنی نقش و نشان است . (غیاث ) (آنندراج ). نگارکرده . نگارین . مطرز. منقش (جامه و جز آن ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ز اشک ابر نیسانی به دیبا شاخ شد معلم ز بوی باد آذاری به عنبر شاخ شد معجون . ...
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) آگاه کننده . (مهذب الاسماء) : بیشتر ایلچیان به نزدیک پادشاه زادگان از برادران و برادرزادگان قاآن روان کرد معلم از احوال و وقوع حادثه . (جهانگشای جوینی ). و رجوع به اعلام شود. || آنکه نشان می کند جامه را به نشان مخصوصی . (ناظ...
-
واژههای مشابه
-
صالح معلم
لغتنامه دهخدا
صالح معلم . [ ل ِ ح ِ م ُ عَل ْ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن حسن بن سلیمان قرشی مقدسی مکنی به ابی التقی . ابن ابی اصیبعة گوید: وی علوم مختلف داشت و در تعلیم شاگردان سیاست و تدبیری مخصوص بکار میبرد که دیگرکس را آن قدرت نبود و گوید عم من از وی قر...
-
ابن معلم
لغتنامه دهخدا
ابن معلم . [ اِ ن ُ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (اِخ ) ابوالحسن . از امرا و اکابر رجال دولت آل بویه . او بزمان بهاءالدوله در بغداد نفوذی کامل داشت و بهاءالدوله را بمصادره ٔ بسیاری از مردم واداشت . در سال 382 هَ .ق . لشکر بهاءالدوله شوریده از او درخواست کردند اب...
-
ابن معلم
لغتنامه دهخدا
ابن معلم . [ اِ ن ُ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (اِخ ) ابوالغنایم محمدبن علی بن فارس واسطی هرثی ، ملقب به نجم الدین . شاعر عرب . اشعار او بلطف و رقت معروف است و بیشتر در عشق و غزل می سروده و چون غالباً اندوهناک و حزین است در مجالس سماع صوفیه خوانده میشد و وعاظ ...
-
صافی معلم
لغتنامه دهخدا
صافی معلم . [ ی ِ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به صافی شود.
-
قبای معلم
لغتنامه دهخدا
قبای معلم . [ ق َ ی ِ م ُ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قبای دارای نقش و نگار. مخطط. || کنایه از آسمان دنیا. فلک ِ قمر.
-
معلم کاشانی
لغتنامه دهخدا
معلم کاشانی . [ م ُ ع َل ْ ل ِ م ِ ] (اِخ ) امیرجعفر. از شاعران قرن یازدهم هجری است که به معلمی اشتغال داشت . ازوست :خلقم همه رند و بوالهوس می دانندمیخواره و رندم همه کس می دانندگویند مخورمی که خداگیر شوی حق را مگر این قوم عسس می دانند.و نیز:زاهد به ...
-
معلم کلایه
لغتنامه دهخدا
معلم کلایه . [ م ُ ع َل ْ ل ِ ک َ ی ِ ] (اِخ ) مرکز بخش معلم کلایه تابع شهرستان قزوین است که در 54 هزارگزی شمال شهر قزوین واقع است و 428 تن سکنه دارد. از ادرات دولتی بخشداری ، پست ژاندارمری ، فرهنگ ، بهداری و صندوق پست دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
-
معلم کوه
لغتنامه دهخدا
معلم کوه . [ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نشتاست که در شهرستان شهسوار واقع است و 260 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
معلم الملائک
لغتنامه دهخدا
معلم الملائک . [م ُ ع َل ْ ل ِ مُل ْ م َ ءِ ] (اِخ ) لقب شیطان . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به ترکیب معلم اول ذیل معلم شود.