کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معقول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معقول
لغتنامه دهخدا
معقول . [ م َ ] (ع مص ) خردمند گشتن و دریافتن . (تاج المصادر بیهقی ). دریافتن و دانستن . نقیض جهل . (منتهی الارب ). ادراک کردن و آن از مصادری است که بر وزن اسم مفعول است مانند مجهود و میسور. (از اقرب الموارد). || (ص ) فهمیده . (منتهی الارب ). فهمیده ...
-
واژههای مشابه
-
عالم معقول
لغتنامه دهخدا
عالم معقول . [ ل َ م ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنچه متعلق به ذهن و ادراک عقل باشد. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
نامعقولی
لغتنامه دهخدا
نامعقولی . [ م َ ] (حامص مرکب ) عقل و صفت نامعقول بی ادبی . سبکی .جلفی . معقول . و مؤدب نبودن .- نامعقولی کردن ؛ بخلاف عقل و ادب رفتار کردن . سبکسری کردن .|| نامعقول بودن . معقول و موافق عقل نبودن . رجوع به نامعقول شود.
-
معقولة
لغتنامه دهخدا
معقولة. [ م َ ل َ ] (ع ص ) تأنیث معقول . ج ، معقولات . رجوع به معقول و معقولات شود. || به عقال کرده . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا): ان النبی (ص ) ابصر ناقة معقولة و علیها جهازها... (مکارم الاخلاق طبرسی ، یادداشت ایضاً).
-
سحسوس
لغتنامه دهخدا
سحسوس . [ س َ ] (اِ) فرفوریوس کتابی بسریانی در هفت مقاله در عقل و معقول رد بر سحسوس نوشته است . (فهرست ابن الندیم ص 354).
-
هپروتی
لغتنامه دهخدا
هپروتی . [ هََ پ َ ] (ص نسبی ) منسوب به هپروت ، که کلمه ای است ساختگی . رجوع به هپروت شود.- خیالات هپروتی ؛به معنی واهی و غیر معقول که هیچ نوع مخرج عقلانی ندارند.
-
عند
لغتنامه دهخدا
عند. [ ع ِ ] (ع اِ) قلب و معقول . (اقرب الموارد). قلب و دل و خاطر. (ناظم الاطباء). || ادراک و اطلاع . (ناظم الاطباء).
-
حسین نجم آبادی
لغتنامه دهخدا
حسین نجم آبادی . [ ح ُ س َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) متولد 1270 هَ . ق . و متوفی 1347 هَ . ق . در معقول شاگرد آقا محمدرضا قمشی و آقا میرزا ابوالحسن المتخلص به جلوه بود، بعد از تکمیل معقول در تهران به نجف مهاجرت نمود و مدت پانزده سال در نجف نزد حاج میرزا حبیب ...
-
عالم حسی
لغتنامه دهخدا
عالم حسی . [ ل َ م ِ ح ِس ْ سی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عالم شهود و شهادت ، در مقابل عالم غیب و عالم معقول . (شرح حکمة الاشراق صص 145 - 175).
-
گره به سخن زدن
لغتنامه دهخدا
گره به سخن زدن . [ گ ِ رِه ْ ب ِ س ُ خ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) مطالب پیچیده گفتن . سخنان معقول و منطقی راندن : چون من گره زنم بسخن از کجا نهدسقراط دست بر گره استوار من .ناصرخسرو.
-
عقیل
لغتنامه دهخدا
عقیل . [ ع َ ] (ع ص ) مرد زیرک و بسیار دانا. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). معقول . (اقرب الموارد). خردمند و بزرگوار. عاقل و گرامی . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) زانوبند شتر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
حد فاصل
لغتنامه دهخدا
حد فاصل . [ ح َدْدِ ص ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مرز بین دو چیز اعم از محسوس و معقول . میان دو چیز: طور؛ حد فاصل میان دو چیز. طخوم ؛ حد فاصل میان دو زمین . (منتهی الارب ).
-
فریدالدهر
لغتنامه دهخدا
فریدالدهر. [ ف َ دُدْ دَ ] (ع ص مرکب ) یگانه ٔ دهر. یکتای روزگار. فرید. بی مانند : درکمال فضل و متانت علم و تبحر در معقول و منقول فریدالدهر و یگانه ٔ روزگار بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).