کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معطی
لغتنامه دهخدا
معطی . [ م ُ ] (اِخ ) نامی ازنامهای خدای تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
معطی
لغتنامه دهخدا
معطی . [ م ُ ] (ع ص ) عطاکننده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بخشنده . دهنده . دهشکار. باذل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آن معطیی که روز و شب از بهر نام نیک در پوزش مروت و در دادن عطاست . فرخی .معطی مالش ب...
-
واژههای مشابه
-
ابن معطی
لغتنامه دهخدا
ابن معطی . [ اِ ن ُ م ُ ] (اِخ ) زین الدین ابوالحسن یحیی بن عبدالمعطی بن عبدالنور الزواوی مغربی حنفی . یکی از ائمه ٔ نحو و لغت . مولد او به سال 564 هَ .ق . وی نحو و فقه به الجزائر نزد ابوموسی جزولی فراگرفت و سپس بمشرق شد و زمانی دراز در دمشق ببود و ب...
-
واژههای همآوا
-
ماتی
لغتنامه دهخدا
ماتی . (حامص ) چگونگی مات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حالت و کیفیت آنکه مات شده است .
-
ماتی
لغتنامه دهخدا
ماتی . [ ] (هندی ، اِ) به هندی طین است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
جستوجو در متن
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن معطی . رجوع به ابن معطی (زین الدین ...) شود.
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) رجوع به ابن معطی شود.
-
عطادهنده
لغتنامه دهخدا
عطادهنده . [ ع َ دَ هََ دَ / دِ ] (نف مرکب ) بخشنده . دهش کننده . باذل . معطی . مناح . نائل .
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالمعطی بن عبدالنور زواوی . رجوع به ابن معطی (زین الدین ابوالحسین یحیی ...) شود.
-
دهشکار
لغتنامه دهخدا
دهشکار. [ دِ هَِ ] (ص مرکب ) معطی . بخشنده . بادهش و بخشش . سخی . (یادداشت مؤلف ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد مقدسی حنبلی ، ملقب بشهاب الدین . او راست : شرح الفیه ٔ ابن معطی . وفات وی به سال 728 هَ .ق . بود.
-
یارمهماز
لغتنامه دهخدا
یارمهماز. [ م ِ ] (ص مرکب ) به اصطلاح معلمان معطی و بدین معنی تنها «مهماز» نیز آمده است . (آنندراج ) : همه در کودکی ... یارمهماز (؟)چو سرزد ریش رند و شعرپرداز.ملافوقی یزدی (از آنندراج ).