کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معطار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معطار
لغتنامه دهخدا
معطار. [ م ِ ] (ع ص ) خوشبوی مالیده و بسیار عطر و مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (منتهی الارب ). کسی که بوی خوش بسیار مالیده باشد. (ناظم الاطباء). آنکه عادت وی عطر بر خود مالیدن باشد و در این کار زیاده روی کند و برای مذکر و مؤنث یکسان استعمال شود گو...
-
جستوجو در متن
-
معطارة
لغتنامه دهخدا
معطارة. [ م ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث معطار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). امراءة معطارة؛ زن بسیار بوی خوش مالیده . (ناظم الاطباء). و رجوع به معطار شود. || ناقة معطارة؛ ماده شتر خوب نیک نژاد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).