کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معضل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عقده گشودن
لغتنامه دهخدا
عقده گشودن . [ ع ُ دَ / دِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) گشودن گره . || مشکل گشودن . حل معضل کردن : گر به دل آزاد بودمی چه غمستی عقده ٔ سودا گشودمی چه غمستی .خاقانی .
-
دنگ و فنگ
لغتنامه دهخدا
دنگ و فنگ . [ دَ گ ُ ف َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رفت و آمد. بیابرو. || معضل و مشکل و دشواری : این کار چه اندازه دنگ و فنگ دارد؛ با آداب و تشریفات دشوار همراه است .
-
لبانة
لغتنامه دهخدا
لبانة. [ ل ُ ن َ ] (ع اِ) حاجت و نیازدر امور و معضل و معالی . ج ، لبان (منتهی الارب )، لبانات . (مهذب الاسماء). الحاجة او من غیر فاقة بل من همة. یقال «قضیت لبانتی »؛ ای حاجتی . (اقرب الموارد).
-
کار در گره افتادن
لغتنامه دهخدا
کار در گره افتادن . [ دَ گ ِ رِه ْ اُ دَ ] (مص مرکب ) پیچیده و در هم شدن کار. برنیامدن حاجت . (آنندراج ). معضل و معقد شدن کار : کار چون در گره افتد ز خدا یاد کنیم عقده ٔ مشکل ما سبحه ٔ صددانه ٔ ماست .صائب (از آنندراج ).
-
شاق
لغتنامه دهخدا
شاق . [ شاق ق ] (ع ص ) دشوار. کار دشوار. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). صعب . دشوار. (منتهی الارب ). توان فرسا. طاقت فرسا. سخت . معضل .- تکلیف شاق ؛ تکلیف سخت و دشوار.- سفر شاق ؛ سفر دشوار و سخت : و حالی به تجارتی رفته است ...
-
نجید
لغتنامه دهخدا
نجید. [ ن َ ] (ع اِ) شیربیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شیر را گویند به سبب شجاعت و جرأتش . (از اقرب الموارد). || (ص ) دلیر درگذرنده در امور معضل . (منتهی الارب ). شجاعی که در کارهائی داخل شود که دیگران عاجزند. (از اقرب الموارد). || وقاد. شجاع...
-
معضلة
لغتنامه دهخدا
معضلة. [ م ُ ض ِ ل َ ] (ع ص ) مسئله ٔ مشکل و دشوار و منه قول عمر اعوذ باﷲ من کل معضلة لیس لها ابوالحسن ، یرید علیا علیه السلام . ج ، معضلات . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). مسئله ٔ دشوار و فروبسته که راه حل آن معلوم نباشد. (از اقرب الموارد). تأنی...
-
استوارخلقت
لغتنامه دهخدا
استوارخلقت . [ اُ ت ُ خ ِ ق َ ] (ص مرکب ) استوارخلق .مضبور. قُمﱡد. شوغر. کُدﱡر. علسی . عترس . عِتریس : معضل ؛ مرد قوی و استوارخلقت . رجل ٌ ذوضباره ؛ مرد گرداندام استوارخلقت . جمل مضبور؛ شتر استوارخلقت . جمل مضبر؛ شتر استوارخلقت آکنده گوشت . حنزاب ؛ خ...
-
ابن فرح
لغتنامه دهخدا
ابن فرح . [ اِ ن ُ ف َ رَ ] (اِخ ) شهاب الدین ابوالعباس احمدبن فرح بن احمد لخمی اشبیلی شافعی . مولد او به اشبیلیه به سال 625 هَ .ق . و در 646 اسیر فرنگ شد، و از آنجا بگریخت و به مصر و شام رفته بفراگرفتن علم و ادب پرداخت و پس از آن در شهر دمشق اقامت گ...
-
حل
لغتنامه دهخدا
حل . [ ح َل ل ] (ع اِ) روغن کنجد. (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ).به لغت حجاز سمسم غیرمقشر و به اصطلاح اکسیریان زیبق را نامند. (تحفه ). || (مص ) دویدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (غیاث ) (آنندراج ). || گشادن گره . (منتهی الارب ) (اقرب الموار...
-
ابوالحسن بهمنیار
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن بهمنیار. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ب َ م َن ْ ] (اِخ ) ابن مرزبان دیلمی آذربایجانی . حکیم مشهور و یکی از اجله ٔ شاگردان شیخ الرئیس ابوعلی بن سینا. او در اول دین گبرگان داشت و سپس مسلمانی گرفت . و در علت پیوستن وی بخدمت ابن سینا آرند که آنگاه که...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علویه ٔاصفهانی کرمانی . وی از اصحاب ابوعلی لغذه بود و در اول شغل تأدیب میورزید سپس بخدمت احمدبن عبدالعزیز و دلف بن ابی دلف عجلی پیوست و ندیمی آندو میکرد و او را رسائلی گزیده است و حمزه ٔ اصفهانی ذکر او آورده است و احمد را...
-
پیچیده
لغتنامه دهخدا
پیچیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) درنوشته .لوله کرده . درنوردیده . نوشته . هر چیز که پیچیده باشد. (برهان ). || ملفوف . ملتوی . ملتوی به . لوی . رجوع به لوی شود. لفیف . (دهار). مطوی : بلیف خرما پیچیده خواهمت همه تن . منجیک .آنم که ضعیف و خسته تن می آیم جان...
-
ضعف
لغتنامه دهخدا
ضعف . [ ض َ ] (ع مص ) ضُعف . ضَعافة. ضُعافیة. سست گردیدن . (منتهی الارب ). سست شدن . (زوزنی ). || زیاده گردانیدن آنها را پس جهت او و یاران وی و دوچند گردیدن بر ایشان . (منتهی الارب ). || (اِمص ) سستی و ناتوانی . خلاف قوت . (منتهی الارب ) (منتخب اللغا...
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (ع اِ) (حدیث ...) در اصطلاح علم درایت نوعی از احادیث به این لقب شناخته شود. آملی گوید: و حسن آن است که در اسناد آن تهمتی نباشد،و شاذ نبود... و بعضی از متأخران گفتند: حسن آن است که در او ضعفی غیرمحتمل نباشد. و صلاحیت آن داشته باشد ک...