کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معزالدوله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معزالدوله
لغتنامه دهخدا
معزالدوله . [ م ُ ع ِزْ زُدْ دَ / دُو ل َ / ل ِ ] (اِخ ) احمدبن بویه ، مکنی به ابوالحسین برادر کوچکتر عمادالدوله و رکن الدوله ٔ دیلمی . وی به سال 324 هَ . ق . کرمان را فتح کرد و در 334 بدون جنگ بر بغداد دست یافت و المستکفی خلیفه ٔ عباسی وی را لقب معز...
-
معزالدوله
لغتنامه دهخدا
معزالدوله . [ م ُ ع ِزْ زُدْ دَ / دُو ل َ / ل ِ ] (اِخ ) لقب خسرو شاه غزنوی است . رجوع به خسرو شاه شود.
-
معزالدوله
لغتنامه دهخدا
معزالدوله . [ م ُ ع ِزْ زُدْ دَ / دُو ل َ / ل ِ ] (اِخ ) مرداسی ، ابوعلوان ، ثمال بن صالح بن مرادس کلابی (متوفی به سال 454 هَ . ق .) از ملوک دولت مرداسیه ٔ حلب است . (از اعلام زرکلی ج 1 ص 172).سومین از آل مرداس به حلب ، او به زمان برادر خویش حکومت رح...
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) معزالدوله بویهی . رجوع به معزالدوله شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالحسین معزالدوله . رجوع به احمد و ابن بویه و رجوع به معزالدوله ... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) معزالدوله ابوالحسین . رجوع به معزالدوله ... و رجوع به احمدبن بویه ... شود.
-
ثمال
لغتنامه دهخدا
ثمال . [ ث ُ ] (اِخ ) ابن صالح ، معزالدّولة در نیمه ٔ اوّل مائه ٔ پنجم ظاهراً امارت حلب داشته و ابن بطلان در 439 هَ . ق . نزد او رفته و معزالدوله بدو احسان و اکرام کرده است . رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 241 و به معزالدولة ثمال بن صالح ... شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن الیاس (امیر...). در سال 322 هَ . ق . که معزالدوله به اشاره ٔ برادر بزرگتر خود عمادالدوله به قصد تسخیر کرمان روان شد، این علی بن الیاس (در روضةالصفا نام او محمد ذکر شده است ) حاکم کرمان بود و در آنجا متحصن شد و روزها لباس رزم ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن بویه ابوشجاع بن فناخسرو مکنی به ابوالحسین . و ملقب به معزالدوله و منبوز به اقطع برادر عمادالدوله علی و رکن الدوله حسن از آل بویه . خوندمیر در حبیب السیر (ج 1 ص 349) آرد: در سنه ٔ اثنی وعشرین وثلثمائه (322 هَ . ق .) معزالدو...
-
سبکتگین
لغتنامه دهخدا
سبکتگین . [ س َ ب ُ ت َ ] (اِخ ) حاجب معزالدوله ٔ دیلمی . (تجارب السلف ص 222).
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) کنیت احمدبن بویه ٔ دیلمی ، ملقب به معزالدوله .
-
ابوالحسین
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) معزالدوله احمدبن ابی شجاع بویه بن فناخسرو. رجوع بمعزالدوله ... شود.
-
مهلبی
لغتنامه دهخدا
مهلبی . [ م ُ هََ ل ْ ل َ ] (اِخ ) لقب حسن بن محمدبن هارون ، وزیر معزالدوله . رجوع به حسن مهلبی شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اقطع. رجوع به احمدبن بویه و رجوع به معزالدوله احمد... شود.