کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معدیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معدیة
لغتنامه دهخدا
معدیة. [ م َ دی ی َ / م ُ ع َدْ دی ی َ ] (ع اِ) به لغت اهالی مراکش رمث و چوبهای به هم بسته که بر آن نشسته از آب عبور کنند. (ناظم الاطباء).
-
معدیة
لغتنامه دهخدا
معدیة. [ م َ ع َدْ دی ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به گروه مَعَدّ. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معد شود. || لبسة معدیة؛ جامه ٔ خشن و درشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مسریة
لغتنامه دهخدا
مسریة. [ م ُ ی َ ] (ع ص ) تأنیث مسری .- امراض مسریه ؛ امراض معدیه . امراض واگیردار. و رجوع به مسری شود.
-
عدنانیة
لغتنامه دهخدا
عدنانیة. [ ع َ نی ی َ ] (اِخ ) اراضی ... حجاز و نجدو اراضی مجاور آن از اواسط جزیرةالعرب و آنان را مضریه گویند و معدیه هم نامند. رجوع به قحطانیه شود.