کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معدنچی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معدنچی
لغتنامه دهخدا
معدنچی . [ م َدَ / دِ ] (ص مرکب ) کان کن . مُعَدِّن . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). آنکه در معدن کار کند. کارگر معدن .
-
جستوجو در متن
-
کان کنی
لغتنامه دهخدا
کان کنی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) معدنچی گری و کار کردن در معدن . (ناظم الاطباء).
-
کان کن
لغتنامه دهخدا
کان کن .[ ک َ ] (نف مرکب ) شخصی را گویند که کان را میکند. (برهان ) (آنندراج ). معدنچی و آنکه در معدن کار کند. (ناظم الاطباء). || (اِخ ) به طریق کنایه فرهاد را گویند. (از برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
اهون بر
لغتنامه دهخدا
اهون بر. [ اَ ب َ ] (ص مرکب ) آهون بر. نقب زننده و چاه جوی را گویند و بعربی نقاب خوانند و بضم بای ابجد هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). نقاب و معدنچی و چاهخوی . (ناظم الاطباء). رجوع به آهون شود.
-
ترشیش
لغتنامه دهخدا
ترشیش . [ ت َ ] (اِخ ) (زمین سنگلاخ ) اول : در کتاب مقدس مذکور است که کشتیهای سلیمان و حیرام هر سه سال یک بار بمکانی که ترشیش نام داشت و در ساحل شرقی افریقا یا در بندر جنوبی آسیا واقع بوده می آمدند و از آنجا طلا و نقره و عاج و میمونها و طاوس ها را می...