کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معبر ذئب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معبر ذئب
لغتنامه دهخدا
معبر ذئب . [ م َ ب َ رِ ذِءْب ْ ] (اِخ ) محلی به اردن که بدانجا جدعون سردار مدینانی را بکشت .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ذئب شود.
-
واژههای مشابه
-
بی معبر
لغتنامه دهخدا
بی معبر. [ م َ ب َ ] (ص مرکب ) (از: بی + معبر) بدون رهگذر. بی گدار. بی گذرگاه : وز خلق چون تو غرقه بسی کرده ست این بحر بیکرانه و بی معبر. ناصرخسرو.خاطرم از مدح تو دریاست بی معبر بلی خاطر مداح تو دریای بی معبر سزد. سوزنی .و رجوع به معبر شود.
-
جستوجو در متن
-
ذئب
لغتنامه دهخدا
ذئب . [ ذِءْب ْ ] (اِخ ) (گرگ ) سفر داوران 7:19 - 25 و 8:3 و مزامیر 83:11. سردار مدیانی است که جدعون بر او دست یافته ویرا در معبر اردن بکشت . و پس از آن معبر را معبر ذئب گفتند. رجوع به حوریب شود. (قاموس کتاب مقدس ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیرویه بن شهردار در تاریخ همدان آورده است که احمدبن حسین بن یحیی بن سعیدبن بشر ابوالفضل ملقب ...