کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معبد خورشید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
معبد جهنی
لغتنامه دهخدا
معبد جهنی . [ م َ ب َ دِ ج ُ هََ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ جهنی بصری (مقتول به سال 80 هَ . ق .) از قدیمترین کسانی است که به قدر قائل شد و به مخالفت با مجبره برخاست . وی معتقد بود که انسان در اراده و فعل آزاد است و نسبت افعال خیر و شر به خداوند خطاست . معبد ...
-
ام معبد
لغتنامه دهخدا
ام معبد. [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) ماهی . || قورباغه . (از المرصع).
-
ام معبد
لغتنامه دهخدا
ام معبد. [ اُم ْ م ِ م َ / م ُ ب َ ] (اِخ ) عاتکه ٔ خزاعی ، دختر خالد خزاعی . از زنان مشهور صحابی و از محدثان است ، وگویند رسول اکرم در هنگام هجرت از مکه به مدینه در خانه ٔ ام معبد نزول فرموده است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 281 و ریحانة...
-
ام معبد
لغتنامه دهخدا
ام معبد. [ اُم ْ م ِم َ / م ُ ب َ ] (اِخ ) کنیه ٔ چند تن از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 282 شود.
-
خیمه ٔ ام معبد
لغتنامه دهخدا
خیمه ٔ ام معبد. [ خ َ م َ ی ِ اُم ْ م ِ م َ ب َ ] (اِخ ) نام محلی است بین مکه و مدینه که حضرت رسول هنگام هجرت بدانجا فرود آمد و ابوبکر هم با او بود. (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
آتش خانه
لغتنامه دهخدا
آتش خانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) معبد آتش پرستان . آتشکده . آتشگاه . بیت النار. بیت النیران : و این آتشخانه را که داریم و خورشید را که داریم نه بدان داریم که گوئیم این را پرستیم اما بجایگاه آن داریم که شما محراب دارید. (تاریخ سیستان ). || مجمو...
-
بعلبک
لغتنامه دهخدا
بعلبک . [ ب ِ ل َ ب َک ک / ب َ ع َ ل َ ب َک ک ] (اِخ ) شهری است بشام . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). مرکب از دو کلمه ٔ بعل و بک است . بعل اسم صنمی است و بک نام مردی است که این شهر را بنیان نهاده و بنام وی خوانده شده و نسبت بدان بعلی یا بکی است . ن...
-
کنش
لغتنامه دهخدا
کنش . [ ک ُ ن ِ ] (اِمص ، اِ) کردار، خواه کردار نیک باشد و خواه کردار بد. (برهان ). کردار و عمل . (غیاث ) (از انجمن آرا). کردار، چنانکه گویند: «بدکنش » یعنی ، بدکردار. (فرهنگ رشیدی ). کردار. (فرهنگ جهانگیری ). کنشت . کار و عمل . (آنندراج ). فعل . (فر...
-
پرستش
لغتنامه دهخدا
پرستش . [ پ َ رَ ت ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از پرستیدن . عبادت . نیایش . عبودیت . تَعَبﱡد. طاعت . نماز. ستایش : اگر بر پرستش فزایم رواست که از بخت وی کارمن گشت راست . فردوسی .اگر تاج ایران سپارد بمن پرستش کنم چون بتان را شمن . فردوسی .گرانمایه شبگیر برخا...
-
زئوس
لغتنامه دهخدا
زئوس .[ زِ ] (اِخ ) (به یونانی ). به فارسی : زاوش . زاووش . زوش ، بسانسکریت : دیااوه ، بلاتینی : ژوپیتر ، بتوتنی : زیو یا تیو ، در اوستا: اهورمزد ، در سنگ نبشته های هخامنشی : ائور مزده ، در ادبیات فارسی هُرمَزد. هُرمُزد. هورمزد. هرمز. ابن العبری آرد:...
-
ساری
لغتنامه دهخدا
ساری . (اِخ ) نام شهری بود از مازندران قریب به شهر آمل . (جهانگیری ) (برهان ). شهری است بسیار قدیم به مازندران ، از بناهای اسپهبد سارویه بن فرخان که از اولاد عم انوشیروان دادگر از طبقه ٔ آل باوند بوده و با ملوک بنی امیه معاصر ولیکن تا زمان خلافت عباس...
-
صلیبی
لغتنامه دهخدا
صلیبی . [ ص َ ] (اِخ ) (جنگهای ...) نام جنگهائی که در قرن یازدهم میلادی بین مسلمانان و مسیحیان درگرفت و چون همه ٔ مسیحیان از ملت های مختلف در این جنگ شرکت داشتند، آنرا جنگ صلیبی می نامند. آلبرماله مورخ مشهور درباره ٔ این جنگ و علل و نتایج آن چنین می ...
-
ذوالقرنین ثانی
لغتنامه دهخدا
ذوالقرنین ثانی . [ذُل ْ ق َ ن َ ن ِ] (اِخ ) در مجمل التواریخ والقصص ص 31 آمده است : اسکندر الرومی و هو ذوالقرنین الثانی - انتهی . و حق همین است چه ذوالقرنین قرآن خبر از زمانهائی میدهد که تواریخ دسترس فعلی بشر از آن خبری ندارد و ذوالقرنین رومی را همان...
-
شاپور
لغتنامه دهخدا
شاپور. (اِخ )... ذوالاکتاف . پسر هرمز دوم (هرمزبن نرسی ). در مجمل التواریخ و القصص آمده است : «هنوز درشکم مادر بود که پدرش بفرمود تاج بر شکم مادرش نهادند، و او بمرد» (ص 34). بروایت ابن البلخی «چون پدرش کناره شد در شکم مادر بود تاج بر شکم مادرش نهادند...