کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معاطات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معاطات
لغتنامه دهخدا
معاطات . [ م ُ ] (ع مص ) چیزی به کسی دادن . چیزی رادست به دست دادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از افراط و انهماک در معاطات کاسات راح از صباح تا رواح مرضی روی نمود. (جهانگشای جوینی ). فی الجمله ارکان و سروران بر موافقت سلطان بر معاطات کؤوس از محا...
-
واژههای همآوا
-
معاطاة
لغتنامه دهخدا
معاطاة. [ م ُ ] (ع مص ) ورزیدن کودک جهت اهل خود و دادن ایشان را آنچه خواهند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ورزیدن . (آنندراج ): عاطی الصبی اهله معاطاة؛ ورزید و کسب کرد آن کودک جهت کسان خود و داد ایشان را آنچه خواستند. (ناظم الاطباء). || کسی را...
-
جستوجو در متن
-
کؤوس
لغتنامه دهخدا
کؤوس . [ک ُ ئو ] (ع اِ) ج ِ کأس . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جامها. پیاله ها : از شام تا فلق و از بام تا شفق به معاطات کؤوس مدام و معانات پریچهرگان خوش اندام ... (جهانگشای جوینی ).
-
محامات
لغتنامه دهخدا
محامات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) حمایت کردن . محاماة : فی الجمله ارکان وسران بر موافقت سلطان در معاطات کؤوس [ از ] محامات نفوس مهمل ماندند. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 186). رجوع به محاماة شود. || محامات بر ضیف ؛ نیک قیام کردن به مهمانی مهمان . (یادداشت مر...
-
انهماک
لغتنامه دهخدا
انهماک . [ اِ هَِ ] (ع مص ) ستیهیدن و جد و کوشش کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جد و کوشش کردن در کاری و مبالغه کردن در آن و ستیهیدن . کوشیدن در کاری و مبالغه کردن در آن و ستیهیدن . (آنندراج ). کوشیدن در کاری و مبالغه کردن در آن . (ناظم الاطباء...
-
معانات
لغتنامه دهخدا
معانات . [ م ُ ] (ع مص ) رنج کشیدن . رنج چیزی کشیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نطاق طاقت از مقاسات آن بلا و معانات آن عنا تنگ آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). لشکر او به مقاسات اسفار و معانات اخطار متبرم گشته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 233)....
-
راح
لغتنامه دهخدا
راح . (ع اِ) شادمانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ارتیاح یعنی نشاط، گویند: فقدت راحی فی الشباب ؛ یعنی ارتیاحی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد):ای دریغا مرغ خوش الحان من راح روح و روضه و ریحان من . مولوی . || پنجه . (منتهی الارب ). کف های دست . (آنن...
-
عقد
لغتنامه دهخدا
عقد. [ ع َ ] (ع اِمص ، اِ) پذرفتاری و پیمان . (منتهی الارب ). پیمان و زینهار. (مهذب الاسماء). قرارداد : پسندیده تر آن است که میان ما دو دوست عهدی باشد و عقدی بدان پیوسته گردد. (تاریخ بیهقی ص 210). چنگ درزده ام در بیعت او به وفای عهد و بری ساختن ذمه و...