کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معاضدت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معاضدت
لغتنامه دهخدا
معاضدت . [ م ُ ض َ / ض ِ دَ ] (از ع ، اِمص ) یاری دادن و بازوی یکدیگر بودن . (غیاث ). پشتی کردن . یاری کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || یاری . یارمندی . نصرت . اعانت . معاونت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : زمام حل و عقد و بسط و قبض و ابرام و ن...
-
واژههای همآوا
-
معاضدة
لغتنامه دهخدا
معاضدة. [ م ُ ض َ دَ ] (ع مص ) با کسی یار بودن . (تاج المصادر بیهقی ). با هم یاری نمودن . (منتهی الارب ). یاری دادن و بازوی یکدیگر بودن . (آنندراج ). یاری کردن و معاونت نمودن همدیگر را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معاضدت شود.
-
جستوجو در متن
-
ابوحیان
لغتنامه دهخدا
ابوحیان . [ اَ ح َی ْ یا ] (اِخ ) مترجم و مصلح کتاب المجسطی با معاضدت سلم بأمر یحیی بن خالد برمکی بود و نیز نام او را ابوحسان آورده اند. رجوع به ابوحسان ... شود.
-
تجمیش
لغتنامه دهخدا
تجمیش . [ ت َ ] (ع مص ) بازی کردن و سخن با زنان گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). با جاریه مغازله و ملاعبه کردن . (از قطر المحیط). || مساعدت و معاضدت کردن کسی را. (از قطر المحیط).
-
معاضدة
لغتنامه دهخدا
معاضدة. [ م ُ ض َ دَ ] (ع مص ) با کسی یار بودن . (تاج المصادر بیهقی ). با هم یاری نمودن . (منتهی الارب ). یاری دادن و بازوی یکدیگر بودن . (آنندراج ). یاری کردن و معاونت نمودن همدیگر را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معاضدت شود.
-
ارثیاثیوس
لغتنامه دهخدا
ارثیاثیوس . [ ] (اِخ ) یکی از دوازده طبیب یونانی که بجهت معاضدت با یکدیگر و همکاری درتألیف ادویه برای نفع مردم ، به «بروج اثناعشر» مشهور شدند. (عیون الانباء ج 1 ص 34). شاید کلمه مصحف اریباس و اُریباسیوس باشد.
-
وارسته
لغتنامه دهخدا
وارسته . [ رَ ت َ ] (اِخ ) صاحب تذکره ٔ صبح گلشن درباره ٔ وی چنین آرد: نواب حفیظ خان دهلوی به معاضدت نواب عبدالصمد خان ، بازویش قوی بود.دلم قربان زخم ناوک اوکه صیاد من آن ابرو کمان است .(تذکره ٔ صبح گلشن چ هند ص 580).
-
همراهی
لغتنامه دهخدا
همراهی . [ هََ] (حامص مرکب ) معیت . همراه بودن (شدن ) : هوایی بد است آنکه بر چشم زدبد آرد به همراهی چشم بد. نظامی .اگر شبدیز با ماه تمام است به همراهیش گلگون تیزگام است . نظامی .|| مساعدت . معاضدت و دستگیری ، به خصوص نسبت به کسی که فقیر باشد. || (اِ ...
-
طاوس
لغتنامه دهخدا
طاوس . [ وو ] (اِخ ) موضعی است در نواحی بحر فارس ، که غُلاّب حضرمی مالک آنجا بود، از طریق دریا لشکری بدان جای گسیل کرد، چون خلیفه ٔ وقت (عمربن الخطاب ) اجازه ٔچنین امری بدو نداده بود، بر او خشم گرفت . و او را از شغل بازداشت ، او نیز شبانگاه بسوی کوفه...
-
دستیاری
لغتنامه دهخدا
دستیاری . [ دَس ْت ْ ] (حامص مرکب ) امداد و اعانت و مددکاری . (آنندراج ). مدد. (شرفنامه ٔمنیری ). یاری و نصرت و حمایت و دستگیری . (ناظم الاطباء). معاضدت . مساعدت . کمک . عون . مظاهرت : وجود تو تا دستیاری ندادنشد صنعت آفرینش تمام . ظهیر فاریابی (از شر...
-
هواخواهی
لغتنامه دهخدا
هواخواهی . [ هََ خوا / خا ] (حامص مرکب ) طرفداری . دوستی . علاقه . مساعدت . معاضدت . (یادداشت بخط مؤلف ) : آن میل ها و هواخواهی ها که دیده آمده بود بنشست . (تاریخ بیهقی ). از جانب وی همه راستی و یکدلی واعتقاد راست و هواخواهی بوده است . (تاریخ بیهقی ...
-
دستگیری کردن
لغتنامه دهخدا
دستگیری کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اعانت و مساعدت و معاضدت و یاری و مددکاری کردن : بدان پرورانیدم این تار راکه تا دستگیری کند یار را. فردوسی .گه نعمت دهد نقصان پذیری کند هنگام حیرت دستگیری . نظامی .نه گر دستگیری کنی خرمم نه گر سر بری بر دل آید غ...
-
عوائد
لغتنامه دهخدا
عوائد. [ ع َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عائدة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به عائدة و عواید شود. بازگردندگان . || صله ها ومهربانی ها. || سودها و منافع و فواید. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). عواید. رجوع به عواید شود : سلطان بر لطایف صنع...