کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معاشرت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معاشرت کردن
لغتنامه دهخدا
معاشرت کردن . [ م ُش َ / ش ِ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آمیختن . آمیزش کردن . نشست و برخاست کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
واژههای مشابه
-
معاشرت داشتن
لغتنامه دهخدا
معاشرت داشتن . [ م ُ ش َ / ش ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) آمیزش داشتن . نشست و برخاست داشتن . حشر داشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معاشرت شود.
-
حسن معاشرت
لغتنامه دهخدا
حسن معاشرت . [ ح ُ ن ِ م ُ ش َ / ش ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوشرفتاری . مهر. ادب .
-
خوش معاشرت
لغتنامه دهخدا
خوش معاشرت . [ خوَش ْ / خُش ْ م ُ ش َ / ش ِ رَ ] (ص مرکب ) خوش مجالست . آنکه آداب دوستی و مجلس آرایی داند. آمیزنده . آنکه در دوستی طریق دوستی داند.
-
جستوجو در متن
-
نشست و خاست کردن
لغتنامه دهخدا
نشست و خاست کردن . [ ن ِ ش َ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مصاحبت کردن . معاشرت کردن . رجوع به نشست و خاست شود.
-
نشست و برخاست کردن
لغتنامه دهخدا
نشست و برخاست کردن . [ ن ِ ش َ ت ُ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معاشرت کردن . رفت و آمد داشتن . || هم نشینی کردن . مصاحبت . رجوع به نشست و برخاست شود.
-
گرم گرفتن
لغتنامه دهخدا
گرم گرفتن . [ گ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گرم گرفتن با...؛ بدوستی و مهربانی با کسی رفتار کردن . معاشرت کردن .
-
نشست و خیز کردن
لغتنامه دهخدا
نشست و خیز کردن . [ ن ِ ش َ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نشست و خاست کردن . معاشرت کردن . رفت و آمدداشتن . هم نشینی کردن : گفتند چرا بزرگ شمابا گنهکاران نشست و خیز می کند. (دیاتسارون ص 116).
-
رفاقت
لغتنامه دهخدا
رفاقت . [ رِ ق َ ] (ع اِمص ) همدمی . همراهی . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات از قاموس ). یاری . (از نصاب الصبیان ). همراهی . همراهی کردن . (یادداشت مؤلف ).- رفاقت کردن ؛ معاشرت کردن . مجالست کردن . نشست و برخاست کردن . همراهی کردن . (یادداشت مؤلف ). |...
-
دنده نهادن
لغتنامه دهخدا
دنده نهادن . [ دَ دَ / دِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از قبول کردن و رغبت کردن است عموماً و قبول معاشرت را گویند خصوصاً.
-
آمیز
لغتنامه دهخدا
آمیز. (اِمص ) آمیغ. مباشرت . صحبت . آرمش با. نزدیکی با. وقاع . || معاشرت . || آمیزش . (برهان ). || مخلوط کردن دو چیز یا زیاده با یکدیگر. (برهان ).
-
مجاملة
لغتنامه دهخدا
مجاملة. [ م ُ م َ ل َ ] (ع مص ) با کسی نیکویی نمودن . (المصادر زوزنی ). نیکویی کردن . (آنندراج ). ورجوع به مجاملت شود. || به جمیل معامله کردن بدون مؤاخات خالص با حسن معاشرت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
معاشرة
لغتنامه دهخدا
معاشرة. [ م ُ ش َ رَ ] (ع مص ) با کسی زندگانی کردن .(تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ). آمیختن و با هم آمیزش کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معاشرت شود.